۱۳۹۸ تیر ۸, شنبه

آموزش تربیت جنسی کودکان مان را در چه سنی شروع کنیم


آموزش تربیت جنسی کودکان مان را در چه سنی شروع کنیم                               
        رضا ویسانیان (۲۵/خرداد/۹۸ & 15/6/2019)                                                                               

سند آموزشی یونسکو به عنوان《 دگرگون ساختن جهان ما: دستور کاربرای توسعه پایدار۲۰۳۰   》برای 《تضمین آموزش با کیفیت برابر و فراگیر و ترویج فرصت های یادگیری مادام العمربرای همه و اهداف  وابسته به آن》این سند در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵ در نیویورک به تصویب کشورهای عضو یونسکو رسید.در آن ۱۷ هدف تعیین شده که امضاء کنندگان  متعهد شده اند.تا سال ۲۰۳۰ به آنها دست یابند. در آذر ماه ۱۳۹۵ سند ملی آموزش ۲۰۳۰ را برای اعمال هدف‌های آموزشی این برنامه جهانی با حضور وزرای آموزش و پرورش و علوم ایران طی یک مراسم رونمایی کرد. گفته شد که این سند توسط کمیسیون علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل) یونسکو) در ایران در چارچوب عمل جهانی آموزش ۲۰۳۰ به عنوان سند ملی آموزش ملی ۲۰۳۰ ایران تهیه و تدوین شده‌است.
آغاز آموزش مسائل جنسی به کودکان همیشه یکی از دغدغه های والدین است، بعضی از پدرها و مادرها به اشتباه با تکیه بر واژه هایی مانند حجب و حیا کلا صورت مسئله را پاک می کنند در حالی که کودکان همین افراد ممکن است در آینده به دلیل نداشتن آگاهی در زمینه های مختلف جنسی نتوانند از خود محافظت کرده و مورد تجاوز قرار گیرند.  بازتاب رسانه ای حادثه غیراخلاقی دبیرستان پسرانه تهران تلنگری برای همه خانواده ها بود. این واقعه تلخ باعث شد تا حساسیت اجتماعی نسبت به مقوله آموزش تربیت جنسی کودکان بیشتر شود. در موضوع آزار جنسی کودکان، نقش والدین و نظام آموزشی در پیشگیری از وقوع کودک آزاری پر رنگ تر خود را نشان میدهد ولی متاسفانه به دلایل مختلف از جمله مسائل فرهنگی، والدین با وجود همه زحمت هایی که برای تربیت فرزندانشان می کشند، در مورد تربیت جنسی آنها برنامه ای ندارند. ایجاد فضای امن در خانواده و برقراری ارتباط دوستانه با فرزندان می تواند در جلوگیری از وقوع این حوادث بسیار موثر باشد و چه بسا اگر کودکان این موضوعات را بیان کنند از وقوع حوادث مشابه برای دیگران ممانعت می شود. از سوی دیگر از شدت آسیب دیدگی کودک کم می شود چون تکرار این مساله و دفعات آن در درمان و بهبود آسیب های ناشی از کودک آزاری موثر است. خانواده ها باید مراقب باشند که افراد متجاوز «در ارتباط مستقیم با کودک» قرار دارند. فرد متجاوز مشخصه ظاهری برای شناسایی ندارد بنابراین غفلت والدین می تواند موجب بروز تجربه تلخی برای کودک و همه اعضای خانواده باشد.  اقدامات والدین برای پیشگیری از وقوع کودک آزاری، سن شروع تربیت جنسی و نحوه آموزش، علائم هشدار دهنده به والدین که می توانند با توجه به آنها پی به آزار و اذیت کودکان خود ببرند همچنین وظایفی که پس از وقوع کودک آزاری دارند، اشاره می شود.آسیب های روانی به کودک قربانی آزار جنسی اختلالاتی بر او  شده زمانی که قربانی آزار جنسی این مساله را در ذهن خود مرور می کند با خود می گوید چرا من از خودم دفاع نکردم و احساس ناتوانی و بی عرضه بودن می کند و دچار عذاب وجدان می شود. و دچار کاهش عزت نفس در قربانیان آزار جنسی بوده و  بسیاری از قربانیان از خودبیزار، دچار اختلالاتی چون وسواس فکری و عملی، اضطراب و افسردگی می شوند. آزارهای کودکی می تواند مقدمه ای برای آلوده شدن افراد به مواد مخدر، الکل، قماربازی، بزهکاری، انحرافات اجتماعی و بروز رفتارهای پرخطر در جامعه شود. کسانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند بیشتر در معرض این هستند که با هدف انتقام در فکر آسیب رساندن به دیگران بر آیند و در واقع چرخه سوء استفاده های جنسی در جامعه باز تولید می شود و ادامه می یابد.
* شروع تربیت جنسی از 3 سالگی
به نقش آموزش در پیشگیری از وقوع کودک آزاری جنسی تاکید شده است  سن شروع تربیت جنسی کودکان سه سالگی است. از سه تا پنج سالگی والدین باید نام اعضای بدن کودک را به او آموزش دهند همچنین درباره اعضای خصوصی بدن، اینکه کسی حق ندارد به آن نقاط دست بزند و در خصوص رازداری نیز به او اطلاعات بدهند. وقتی کودک سوال می پرسد باید سوال او را حتما با گشاده رویی پاسخ داد و بهتر است که ابتدا سوال کودک با سوال جواب داده شود تا در واقع میزان اطلاعات او یا منظورش از طرح سوال مشخص شود؛ به عنوان نمونه گفته شود که خودت درباره این مساله چه فکر می کنی. والدین باید در دوران بلوغ در مورد بهداشت این دوران و احکام شرعی طهارت توضیحات لازم را به فرزندان خود ارائه بدهند که البته برای دختران و پسران متفاوت است تا از این طریق جوابگوی دغدغه های آنان باشند.  اگر به کودکان اطلاعات صحیح داده نشود آنان به دلیل کنجکاوی اطلاعات لازم را از منابع نادرست کسب می کنند چون معمولا با گروه همسالان دغدغه ها و پرسش های خود را در میان می گذارند که دانسته های آنها ناکافی و ناقص است و موجب شکل گیری باورهای غلط در کودک می شود. اگر کودک اشتباهی را مرتکب می شود یا شاهد انجام اشتباهی از سوی افراد دیگر است باید ضمن ارائه اطلاعات صحیح، ارزش های خانوادگی، آداب و رسوم و عرف به او آموزش داده شود تا باورها و عقاید نادرست در او نهادینه نشود.
* ایجاد فضای امن برای کودک در خانواده
اگر کودک بتواند سوالات خود را از پدر یا مادر بپرسد از بسیاری مشکلات پیشگیری می شود یا حتی اگر برای کودک اتفاقی رخ دهد در مراحل اولیه می توان از آسیب های جدی تر جلوگیری کرد. نمونه ای از آن به حادثه غیراخلاقی دبیرستان پسرانه در غرب تهران و یا تجاوز معلم مدرسه دخترانه نارکلا رامیان گلستان به یک دختر ابتدایی کلاس چهارم در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۹۸ یادآور این است. اگر از ابتدای وقوع این حادثه یکی از قربانیان موضوع را با والدین خود در میان می گذاشت چه بسا تعداد قربانیان بیشتر نمی شد و از سوی دیگر چون شدت آسیب دیدگی قربانی به طول زمان و تکرار آن مربوط است، روند درمان سریعتر انجام می گرفت. متاسفانه بسیاری از والدین مقوله تربیت جنسی را به کودکان خود آموزش نمی دهند چون چگونگی بیان این مساله را نمی دانند یا خجالت می کشند اما تحقیقات نشان داده است که افرادی که دارای آگاهی هستند رفتارهای پرخطر کمتری دارند، کمتر هم در معرض سوء استفاده و آسیب قرار می گیرند.
* متجاوزان در ارتباط نزدیک با فرد قربانی قرار دارند.
راه هایی که والدین می توانند به مساله آزار کودکان خود پی ببرند، این است که  متجاوزان در ارتباط نزدیک با فرد قربانی قرار دارند و با ترفندها و روش های مختلف به کودک نزدیک می شوند. فرد متجاوز با دادن هدیه، پول، ابراز علاقه و رفتارهای محبت آمیز سعی در جلب اعتماد اولیه کودک می کند و در واقع یکباره کودک را مورد تعرض قرار نمی دهد. بعد از آن ممکن است رفتارهای مشکوک و پرخطر رخ دهد. در این مرحله کودک معمولا از والدین سوالاتی در مورد رازداری و اینکه آیا هر کس هر چیز بگوید باید انجام دهم یا اینکه آیا ممکن است افراد نزدیک (فامیل، دوست، مربی و ...) دچار اشتباه شوند و از این قبیل سوالات را مطرح می کند. والدین باید هوشیار باشند که سوالات کودکان بی دلیل نیست.  مرحله وقوع رفتارهای پرخطر، با پرخاشگری کودک، تغییر خلق و خو و مقاومت در مورد رفتن به خانه یا محلی که فرد متجاوز قرار دارد، همراه می شود مثلا می گوید من خانه فلانی را دوست ندارم، ورزش نمی روم، سرویس مدرسه را دوست ندارم، مدرسه را دوست ندارم. کبودی برخی از قسمت های بدن بچه، دیدن کابوس، مشکلات خواب کودک، شب اداری و جویدن ناخن علائمی است که به والدین کمک می کند تا پی ببرند اتفاقی در حال وقوع است که آنها بی اطلاع هستند و باید به دنبال علت این رفتارها برآیند. متاسفانه امروز والدین گوش شنوا ندارند و با فرزندان خود ارتباط مناسب برقرار نمی کنند این در حالی است که برقراری ارتباط صحیح با کودکان و کمک به اجتماعی شدن فرزند کمک شایانی در کاهش این وقایع دارد زیرا متجاوزان در بیشتر مواقع در کمین کودکان ترسو و منزوی هستند.
*وظایف والدین در مرحله درمان
ارتباط دوستانه باعث می شود که اگر کودک مورد آزار قرار گرفت، در مراحل اولیه موضوع را ابراز کند. مساله مهم این است که پس از طرح آن والدین نباید عکس العمل شدیدی نشان دهند یا کودک را مقصر بدانند. برخی والدین به کودک می گویند حتما گفتار، رفتار یا لباس نامناسب خودت باعث وقوع این مساله شده است و او را سرزنش می کنند در حالی که حمایت از فرزند در میزان آسیبی که به او می رسد موثر است. والدین باید رفتارهای محبت آمیز داشته باشند، فرزند خود را در آغوش بگیرند، او را مقصر ندانند و بیان کنند که از او حمایت می کنند و در مورد فرد متجاوز هم بگویند که او خاطی و بیمار است و مجازات خواهد شد تا به کودکان بیشتری آزار نرساند. والدین حتما برای دریافت خدمات مشاوره روانشناختی کودک خود باید به سرعت اقدام کنند تا میزان آسیب ها و هیجانات را کاهش دهند.  در این میان، والدین هم نیاز به مشاوره دارند زیرا آنها خود را مقصر می دانند که نتوانسته اند حقوق کودک خود را به درستی ادا و از او مراقبت کنند، بنابراین خانواده قربانی هم باید خشم های خود را در اتاق درمان تخلیه کند تا تبعات آن در چرخه بازتولید خشونت در جامعه بروز نکند.
و از آنجایی که مسائلی مثل ایجاد امکانات آموزشی برابر برای همه کودکان و جوانان و به ویژه رفع تبعیض جنسیتی سخن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می رود. و ۱۷ هدف مطرح در سند ۲۰۳۰ یونسکو علت مخالفت علی خامنه ای با آن روشن می شود.مشکل بر سر حقوق بشر و رفع تبعیض است و چرایی اجرایی آن به اما و اگر کشیده شده است . و متاسفانه اجرا نمیگردد. خامنه‌ای همچنین از “شورای عالی انقلاب فرهنگی” انتقاد کرد که چرا به اندازه کافی به نفوذ دشمنان حساس نبوده. او گفت: «بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله‌مند هستم. آنها باید مراقبت میکردند و نباید می‌گذاشتند که کار به اینجا بکشد که ما بیاییم و جلوی این کار را بگیریم. اینجا جمهوری اسلامی است.»

۱۳۹۸ تیر ۷, جمعه

ابهام در ماده قانون برای اعدام کودک مجرمان

ابهام در ماده‌ واحده‌ای برای اعدام کودک‌مجرمان
هفته گذشته مستندی با عنوان «بودن» به کارگردانی ونداد فلاح با حمایت انجمن حمایت از حقوق کودکان برای فعالان مدنی اکران شد. این مستند درباره کودک‌مجرمان محکوم به اعدام در ایران است.
به گزارش خبرآنلاین، اعدام کودکان بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی ممنوع شده اما این اعدام‌ها در برخی موارد در ایران همچنان ادامه دارد. به همین منظور ونداد فلاح به سراغ خانواده این کودکان رفته و به گفت‌وگو با آنها نشسته است. بعد از پایان این مستند هم عمادالدین باقی پژوهشگر به بیان رویکرد خود در این باره پرداخت.
 مجازات اعدام برای کودک‌مجرمان 
عمادالدین باقی با اشاره به اینکه اعدام‌های زیر ۱۸ سال از هر منظر (حقوقی، حقوق بشری، فقهی و جامعه‌شناسی) محل نقد است و رای تمام این رشته‌های علمی، نفی مجازات اعدام است، گفت: «ایران از بین کشورهای عضو سازمان ملل، تنها کشوری است که مجازات اعدام را اجرا می‌کند؛ با این حال بعد از سال‌ها قوه قضاییه و مجلس به این نتیجه رسیده‌اند که مجازات اعدام برای مجرمین زیر ۱۸ سال نه تنها کارآمد نیست که مضر هم هست. پیش از این در قانون آمده بود که سن بلوغ در دختران و پسران به ترتیب ۹ و ۱۵ سال قمری است و به استناد همین قانون دخترانی که در سن ۹ و ۱۰ سالگی و پسرانی که در ۱۵ سالگی مرتکب قتل می‌شدند، حکم قصاص می‌گرفتند. نمونه آن هم دختری ۱۳ ساله در رشت بود که به جرم قتل محکوم به قصاص شد و ۲۵ سال در زندان ماند تا بالاخره رضایت گرفت و آزاد شد. این قانون آنقدر مشکل‌دار بود که مسئولان هم نمی‌توانستند از آن دفاع کنند.»
ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی ابهام دارد
به گفته این پژوهشگر، در زمان آقای شاهرودی طرحی در همین خصوص به مجلس ارائه داده شد و قوه قضاییه هم به دنبال این بود که این قانون اصلاح شود. در قانون مجازات جدید که سال ۹۲ ابلاغ شد، ماده قبلی اصلاح شد و ماده جدیدی تحت عنوان ماده ۹۱ اضافه شد و قرار بر این شد که دست قضات باز گذاشته شود تا برای مجرمین زیر ۱۸ سال مجازات قصاص صادر نکنند. در این قانون آمده است: «در جرایم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کم‌تر از ۱۸ سال ماهیت جرم انجام‌شده را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنها شبهه وجود داشته باشد،  حسب مورد با توجه به سن آنها مجازات‌های پیش‌بینی شده در نظر گرفته می‌شود.» این قانون در اصل قرار بود با طرح شبهه قاعده  و بحث رشد و کمال عقل در مورد کودکان زیر ۱۸ سال، راه را باز کند تا قضات دیگر حکم قصاص صادر نکنند؛ اما مشکل این بود که ابهاماتی در این قانون وجود داشت و قضاتی که با این پرونده‌ها مواجه می‌شدند، درکی از رشد و سلامت عقلی نداشتند.
مخالفان رفع ابهام از ماده ۹۱، مسئول تمام خون‌های به ناحق ریخته‌اند
باقی در ادامه گفت: «پزشکی قانونی هم انتظار می‌رود طبق اخلاق حرفه‌ای تحقیقات گسترده انجام دهند تا به این نتیجه برسند که علی‌الاصول افراد زیر ۱۸ سال فاقد رشد و کمال عقلانی هستند؛ البته ممکن است موارد استثنایی هم وجود داشته باشد اما نمی‌شود بر مبنای استثناعات حکم صادر کرد. بنابراین این ماده نه تنها مشکلی را حل نکرد که ما در چند ماه گذشته شاهد ۵ مورد اعدام کودک‌مجرمان بودیم که دو مورد در سن ۱۵ سالگی مرتکب جرم شده بودند. این اشکال باعث شد یک طرح پیشنهادی از طرف انجمن حمایت از حقوق کودکان داده شود تا ماده ۹۱ از طریق یک استفاریه از آن رفع ابهام شود و چندین ماه است که در مجلس است اما به اشکال مختلفی نمی‌گذارند به جریان بیفتد. در واقع کسانی که با این استفساریه مخالفت می‌کنند، مسئول تمام خون‌های به ناحق ریخته‌اند. وقتی حکم اعدام و قصاصی به دلیل ابهام در قانون صادر و اجرا می‌شود، مسئول مستقیم آن مخالفان رفع ابهام از ماده ۹۱ هستند.»
*
با این حال با توجه به تغییرات قوه قضاییه و اظهارات و توجه رئیس جدید این قوه امید است تا روند مجازات کودک‌مجرمان شاهد تغییرات مثبتی باشد.
بیشتر بخوانید: 
۴۷۲۳۸
کد خبر 1272462

جلوگیری از ازدواج کودکان در ایران، حرف غربی هاست

 سلحشوری: کودک‌همسری ظلم است/ افتخاری: جلوگیری از ازدواج کودکان حرف غربی‌هاست
هفته گذشته در حالی طیبه سیاوشی، پروانه سلحشوری و لاله افتخاری مهمان کافه خبر بودند تا عملکرد فراکسیون زنان مجلس دهم را بررسی کنند که یکی از طرح‌های مهم این فراکسیون به نام کودک‌همسری به موضوعی پرمناقشه بین این سه نفر تبدیل شد.
به گزارش خبرآنلاین، پروانه سلحشوری در این مناظره تلاش نمایندگان زن مجلس برای مبارزه با کودک‌همسری را یادآوری کرد و گفت: «درباره طرح کودک همسری بیشترین انگ‌ها را به ما زدند؛ چطور می‌گویند دختران در هر سنی باید بتوانند ازدواج کنند وقتی به هیچ انسانی زیر ۱۸ سال گواهینامه نمی‌دهند حتی اگر خیلی خوب رانندگی کند؟»
در اینجا نیز لاله افتخاری مخالفت کرد و گفت: «بحث کودک همسری اولویت جامعه ما نیست. نباید جلوی ازدواج بعضی از کودکان را گرفت. ما نمی‌گوییم هر کس ۹ سالش بود، همه را ازدواج دهید، نه. ما می‌گوییم راه را نبندیم، بگذاریم حداقل مثل دوران طاغوت، دادگاه صالحه‌ای تایید کند. بعضی از حرف‌ها درباره کودک همسری حرف غربی‌ها است.»
سلحشوری در پاسخ به افتخاری با بیان اینکه دو نکته در صحبت شما من را آزار می‌دهد، گفت: «این را به صراحت می‌گویم. من کاری به غرب ندارم. نه از غرب خوشم می‌آید، نه اهل این هستم که از غرب الگو بگیرم، نه من و نه خیلی از همکارانم. واقعا برای من خیلی مهم است که انگ نخوریم. اگر پیش زمینه ذهنی باشد که غرب ایده می‌دهد، به هیچ عنوان نه خودم برای خودم می‌پذیرم و نه برای همکارانم، نه برایم مهم است. مشاهدات ما به عنوان جامعه شناس ما را به این نتیجه رساند. چرا می‌گوییم نباید جلوی دختربچه ۱۰ ساله را بگیریم؟ این بچه ۱۰ ساله بدبخت، چه چیزی نمی‌فهمد؟ حتا اگر بگوید می‌خواهم شوهر کنم، شاید کسی بخواهد دستش را بسوزاند، باید بگویم برو دستت را بسوزان؟ طبق تحقیقات علمی، شما ده پزشک زنان بیاورید، سکسولوژیست بیاورید، اگر به شما نگفتند که این موضوع آسیب دارد... ازدواج کردن کودکان ظلم به آن‌هاست.»
افتخاری هم در پاسخ به او اینگونه گفت: نگاه شما به غرب نیست، با غرب کار ندارید، اما غرب با شما کار دارد. مشکل ما همین است.
این مناظره را اینجا بخوانید.
۲۳۵۲۳۵
کد خبر 1272579

عوامل و آسیب های زندگی دختری که در ۱۱ سالگی ازدواج کرده است

زندگی تلخ دختری که در ۱۱ سالگی عروس شد و حالا شوهرش پس از سال‌ها حتی به دیدن فرزند خود نیامده
ایرنا نوشت: اگر یک بار سوار مترو شده باشید، زنان و دخترانی را دیده اید که دستفروشی می کنند. از روسری و لوازم آرایش گرفته تا زعفران و نان شیرمال خانگی. پیر و جوان ندارد. آنها برای یک لقمه نان از صبح از خانه بیرون می زنند و تا شب روی پا هستند از این خط مترو به دیگری می روند و جنس هایشان را می فروشند. البته مترو تنها محل اجتماع این زنان نیست.
 به سراغ یکی از این زنان رفته ایم. نامش لیلا است و ۴۵ سال دارد. در ۱۱ سالگی ازدواج کرد و به تهران آمد. هفت سال با همسرش زندگی کرد اما در نهایت از او جدا شد و شروع به کار کرد.
در واقع لیلا نه تنها دستفروش است بلکه کودک همسر هم بوده است. به قول خودش شاید اگر در کودکی به خانه بخت نمی رفت و خانواده اش از او حمایت می کردند، امروز به جای دستفروشی می توانست شغل و همسر بهتری را برای خودش انتخاب کند. دلخوشی این روزهای لیلا، مراقبت و حمایت از تک فرزندش حسین است. لیلا شبانه روز کار می کند تا فرزندش مجبور به کار کردن نشود و روی درسش تمرکز کند.
این گزارش چکیده ای از زندگی این زن است. زنی که هر روز کوله ای مشکی پر از لوازم جانبی موبایل به دوش می گیرد و از خانه بیرون می زند. پاتوق لیلا برای دستفروشی خطوط مترو است.
وقتی همسرم معتاد شد
«در خانواده ای هفت نفره زندگی می کردم. من بودم و خواهرها و مادرم. پدر بالای سرمان نبود. مادرم مجبور شد من و خواهرهایم را در سن ۱۰-۱۱ سالگی شوهر بدهد. وقتی عروس به تهران آمدم، سر از پا نمی شناختم. با همان لباس عروس مرا با اتوبوس به تهران آوردند. در مسیر دست می زدم و ذوق کرده بودم. چرا که زن عمویم به من گفته بود تهران پارک و چرخ و فلک دارد و دلم می خواست آنجا را ببینم». این حرف ها را لیلا می زند.
وی ادامه می دهد: از شهرستانمان تا تهران خندیدم و دست زدم اما وقتی رسیدیم تهران، در حیاط خانه مان در مولوی دعوا و درگیری بود و همسرم، داماد خانه در حال چاقوکشی بود. من از پنجره با همان لباس عروس در حال تماشای این صحنه بودم. اینکه همسرم که ۱۲ سال از من بزرگ تر بود روی همه چاقو گرفته بود. از آنجا قصه تلخ زندگیم شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
لیلا درکی از همسر و همسرداری نداشت. تنها درخواست او از همسر بیمارش که مواد هم مصرف می کرد، این بود که برای او تخمه بخرد. لیلا تخمه می خورد که سرگرم شود و یاد مادر و خانواده اش را از خاطر ببرد. «یا گاهی خیلی کم از همسرم می خواستم مرا به پارک ببرد و وی هم می برد».
خیلی از اوقات می شد که دختر نوجوان وحشت زده با صدای فریادها و ناله های همسرش از خواب می پرید. «از درد پاهایش مدام ناله می کرد و هربار می دیدم که مادرشوهرم به او تریاک می داد و این طور آرامش می کرد. آنقدر تریاک به خوردش داد که در نهایت همسرم معتاد شد».
تو را دوست دارم مثل یک بچه
اما قصه زندگی این دختر از جایی تلخ تر شد که فهمید همسرش پیش از او زنی بیوه را به عقد خود درآورده و از وی صاحب دو فرزند شده بود. «همسرم عاشق زن اولش بود. مادرشوهرم برای آبروداری در طایفه خودشان مرا عروس آورده بود تا جلوی دهان مردم را ببندد. می خواست به شیوه خودش پسرش را داماد کند اما همه فکر و ذکر وی پیش زن اول و فرزندانش بود».همسر لیلا بارها به وی گفته بود: من زن اولم را دوست دارم. تو را هم دوست دارم اما نه مثل زن. مثل یک بچه. تو عروس مادرم هستی نه زن من.
«هر بار که این حرف ها را می شنیدم قلبم درد می گرفت. چندبار قهر کردم و به شهرستانمان رفتم اما نه تنها مادرم بلکه خانواده پدری ام مداخله کردند و گفتند ما دختر را با لباس عروس می دهیم و با کفن جنازه اش را پس می گیریم. تنها در این صورت است که می توانی برگردی خانه. سطح فکر آنها خیلی پایین بود و من مجبور شدم به خانه مادرشوهرم برگردم».
آغاز کار در مترو
زندگی لیلا به سختی گذشت. در مدتی که همسرش خرج زن اول خود و فرزندانش را می داد، اعتیاد هم پیدا کرده بود و از پس خرج و مخارج زندگی لیلا برنمی آمد. به همین دلیل خرج وی را برادرشوهرش می داد.«در هفت سالی که با همسرم زندگی کردم، صاحب یک پسر شدم. حسین همه زندگی من بود. با تولد وی صدای جاری ام درآمد و مانع از آن شد که خرج مرا همسرش بدهد. این بود که مجبور شدم کار کنم».
لیلا کارش را در تولیدی جوراب شروع کرد. بسته بندی می کرد و آخر ماه مبلغی را دریافت می کرد. در این مدت همسرش وی را ترک کرد و رفت پیش زن اول خود. دیگر از وی و پسرشان سراغی نگرفت. لیلا پیش مادرشوهرش زندگی می کرد. بعدها یکی از همکارانش به وی پیشنهاد کار در مترو را داد تا سود بیشتری از فروش بی واسطه دربیاورد.
«خانه ما نزدیک بازار و مترو بود. آن زمان فقط خط یک راه اندازی شده و هیچ خط متروی دیگری وجود نداشت. به همین دلیل من بعد از بسته بندی جوراب گاهی یکی دو ساعت هم به مترو می رفتم و آنجا جوراب هایم را می فروختم». کمی بعد اما زن جوان از تولیدی جوراب بیرون آمد و کارش در مترو را به صورت جدی شروع کرد.
از وی می پرسم چرا دستفروش شدی؟ می گوید: کسی خرج مرا نمی داد. از طرفی چند وقت دنبال کار مناسب هم گشتم اما بعد پشیمان شدم. با خودم فکر کردم اگر بخواهم برای کسی کار کنم باید بخشی از درآمدم را صرف لوازم آرایش کنم یا حتی ممکن بود در محیط کار از من درخواست نابه جایی داشته باشند. به همین خاطر دلم نمی خواست نان حرام سر سفره پسرم ببرم و در نهایت سراغ دستفروشی رفتم.
لیلا مجبور بود به خودش تکیه کند. مادرش فوت شده بود و خواهرهایش هم درگیر زندگی و فرزندان خود بودند و قادر به تأمین مخارج کسی غیر از خودشان نبودند. «در مدتی که شبانه روز در مترو دستفروشی می کردم، بالاخره توانستم از مادرشوهرم جدا شوم و خانه ای را برای خودم اجاره کنم. حالا همراه پسرم به تنهایی در خانه ای اجاره ای در مولوی زندگی می کنیم و همه مخارج زندگی مان را خودم تأمین می کنم».
۴ میلیون تومان هزینه طلاق
لیلا اما پس از جدایی از همسر و خانواده همسرش نتوانست از وی طلاق بگیرد. وی می گوید: سال ها است که همسرم را ندیده ام. وی حتی برای دیدن پسرش هم قدم پیش نگذاشته است. در این مدت چندبار برای جدایی اقدام کردم اما به من گفتند باید ۲ میلیون برای هزینه های جدایی پرداخت کنم. حتی باید پول همسرم را هم من می پرداختم. یعنی می شد چهار میلیون تومان. اما آنقدر آدم ضعیفی هستم که نمی توانم این پول را پرداخت کنم و طلاق بگیرم.بغض راه گلویش را می بندد. چشم هایش خیس از اشک می شوند. لیلا هیچ وقت همسرش را دوست نداشت. او به خاطر شرایط نامناسب زندگی اش مجبور به ازدواج با مردی شد که انتخاب خودش نبود. حالا تنها انگیزه اش برای ادامه دادن رسیدگی به حسین است. «پسرم امسال پشت کنکوری است. کلی خرج و مخارج پیش رو داریم. دلم می خواهد هرچه درمی آورم خرج پسرم کنم و موفقیتش را به چشم ببینم».
این تنها آرزوی لیلا است. وی می توانست در این مدت ازدواج کند اما ترجیح داد سرنوشت پسرش را دستخوش تغییر نکند.
«بعضی وقت ها که با پسرم شوخی می کنم و می گویم کاش ازدواج می کردم و سرو سامان می گرفتم، پسرم می گوید: مامان تو صبح تا شب زیرزمینی چه کسی تو را می بیند که بخواهد با تو ازدواج کند. البته اینها را به شوخی می گویم چون دلم نمی خواهد زندگی ام سخت تر از این شود و ترجیح می دهم همه بار زندگی به دوش خودم باشد».
به گفته لیلا بیشتر درآمدش صرف هزینه های زندگی می شود و پولی برای پس انداز ندارد. «من دو سال است که گوشت قرمز نخریده ام. هزینه کرایه خانه و هزینه های جانبی اجازه این را به من نمی دهد. فقط هر پنج شنبه مسجد محله مان آبگوشت می دهد. من و پسرم آنجا می رویم و با همان آبگوشت سعی می کنیم نیاز بدنمان به گوشت قرمز را برطرف کنیم. من حتی میوه هم نمی توانم زیاد بخرم. خیار، گوجه، سیب زمینی و پیاز از الویت های خرید من است. چون وسعم به همین ها می رسد».
من هم انسانی معمولی مثل شما هستم
لیلا آنقدر کار کرده است که می گوید: انگار یک پیرزن ۹۰ ساله هستم. اگر پسرم در زندگی من نبود حاضر نبودم یک ساعت به زندگی ادامه بدهم. افسرده نیستم اما خسته ام، خیلی خسته.لیلا به خاطر دستفروشی زانوهایش از بین رفته. چراکه مجبور است مدام سر پا بایستد. «زانوهایم مثل شیشه صدا می دهند. شاید باورتان نشود اما به خانه که می روم بیشتر کارهایم را چهارزانو انجام می دهم. نمی توانم روی پایم بایستم. وقت هایی که خانه هستم برای همسایه ها خیاطی می کنم و بخشی از مخارجم را نیز به این شکل به دست می آورم».
لیلا روزانه ۸ ساعت کار می کند و در این سال ها شاهد برخوردهای زیادی در مترو از سوی مردم بوده است. یک مورد از تلخ ترین تجربه هایش همین چند وقت پیش برایش رخ داد تا حدی که او نتوانست آن روز کار کند و به خانه اش برگشت.لیلا می گوید: داخل مترو تعادلم به هم خورد و پای دختر جوانی را له کردم. آن خانم عصبانی شد و به من گفت: برو گمشو. آن لحظه با دست به شانه اش زدم و گفتم: معذرت می خواهم دختر گلم اما ناگهان دست مرا از روی شانه اش به سمتی دیگر پرت و دوباره فحاشی کرد. باز هم معذرت خواهی کردم. همه مترو به رفتار آن خانم معترض شدند.
وی ادامه می دهد: همان لحظه قطار نگه داشت و من به سرعت پیاده شدم. حالم بد شده بود و همه مترو تا زمان حرکت قطار به من چشم دوخته بودند. بعد از رفتن قطار با صدای بلند فریاد می زدم و گریه می کردم. دست خودم نبود. دلم می خواست زمین دهان باز می کرد و مرا می بلعید. از آن همه تحقیر حالم بد شده بود. دیگر نتوانستم کار کنم و برگشتم خانه. گاهی مردم طوری رفتار می کنند که انگار من بیمارم و بیماری ام واگیردار دارد. من هم یک آدم معمولی هستم مثل خودشان.
البته به گفته لیلا این یک نمونه از رفتارهای بد بوده و بیشتر اوقات مردم با احترام با وی رفتار کرده اند. «تنها دلخوشی ام این است که خدا را کنار خودم دارم. به خداوند تکیه کرده ام و اگر یک لحظه احساس کنم خدا پیش من نیست، آن روز، روز مرگ من است».
لیلا بغض می کند اما اشک نمی ریزد. نگاهش خسته از همه روزها و لحظه هایی است که به انتخاب خودش نبوده است. زن جوان تنها آرزویش موفقیت پسرش حسین است. می خواهد وی را در بالاترین جایگاه ببیند که شاید خستگی این روزها از تنش دربرود.
۱۷۱۷
کد خبر 1272121

کاهش سن اعتیاد در استان اردبیل

دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر سن اعتیاد در اردبیل را اعلام کرد
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر استان اردبیل گفت:متاسفانه کاهش سن اعتیاد در اردبیل نگران‌کننده است و این مسئله نیازمند اهتمام جدی و همه‌جانبه آموزش و پرورش و خانواده است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از استان اردبیل، بهنام بهشتی  در همایش اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر که در سالن جلسات خانه معلم اردبیل اظهار داشت: متاسفانه کاهش سن اعتیاد در اردبیل نگران‌کننده است و این مسئله نیازمند اهتمام جدی و همه‌جانبه آموزش و پرورش و خانواده است.
وی با  اشاره به این که خانواده‌ها به عنوان تاثیرگذارترین موضع باید در این زمینه اهتمام جدی داشته باشند گفت: برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی باید نهایت دقت و حساسیت به‌کار برده شود و در این زمینه ارائه آموزش‌های پیش‌مراقبتی در این زمینه اولویت اساسی و مهم است.
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر استان اردبیل با اشاره به این که مصرف داروهای اعتیادآور شب امتحان در اردبیل مرسوم شده است گفت: این مسئله نیز به نوبه خود بسیار نگران‌کننده است و باید در این زمینه برنامه‌ریزی‌های لازم انجام شود و شاهد افزایش توانایی خانواده‌ها باشیم.
بهشتی تصریح کرد: کاهش آسیب‌های اجتماعی نیازمند مشارکت همگانی است و با توجه به این که بعضی موارد متاسفانه در استان قشر جوان و نوجوان را به سمت اعتیاد سوق می‌دهد باید ارائه اطلاعات لازم و مناسب به دانش‌آموزان مبنای کار قرار گیرد تا شاهد دستیابی به خروجی‌های مورد انتظار در این زمینه باشیم.
وی بیان کرد: آسیب‌پذیری قشر کودکان و نوجوانان در بین خانواده‌ها نیز محرز است که باید در این زمینه تلاش‌های انجام یافته به‌گونه‌ای باشد که بتوانیم در دستیابی به اهداف مورد نظر موفق عمل کرده و به اهداف خود در این زمینه دست یابیم که این موضوع در حال حاضر حائز اهمیت است.
46
کد خبر 1272892

حناچی:شهرداری هیچ وظیفه ای نسبت به کودکان کار ندارد

اظهارنظر عجیب حناچی نسبت به کار کودکان: «شهرداری وظیفه‌ای ندارد»
صبح امروز مراسمی با موضوع پدیده زباله‌گردی و راهکارهای کاهش آن، مهارت‌آموزی و توانمندسازی کودکان کار و نقش رسانه و هنر در ترویج حقوق کودک در ایوان شمس برگزار شد.
به گزارش خبرآنلاین، پیروز حناچی امروز صبح در مراسم روز جهانی مقابله با کار کودک تأکید کرد که شهرداری تهران از نظر قانونی به‌طور مستقیم وظیفه‌ای در این موضوع ندارد اما فعالیت در این زمینه را جزو مسئولیت‌های اجتماعی خود می‌داند. او در ابتدای سخنانش در این مراسم که محمدرضا جوادی یگانه، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران، تعدادی از مدیران شهری و جمعی از فعالان اجتماعی شهر نیز در آن حضور داشتند، ضمن تشکر از مسئولین برگزاری این مراسم به مناسبت دوازدهم ژوئن، گفت: «این پدیده موضوع مهمی است و بسیاری از شهروندان ما را به‌طور مستمر تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.»
حناچی ادامه داد: «سازمان بین‌المللی کار و سازمان ملل متحد در سال ٢٠٠٢ با توجه به گستردگی پدیده کار کودکان، روز دوازدهم ژوئن را برای این پدیده نام‌گذاری کردند. در حال حاضر کودکانی که به طور مداوم به کار گرفته می‌شوند، از آموزش باز می‌مانند و دوران کودکی‌شان را درک نمی‌کنند، کودک کار شمرده می‌شوند و بین ۵ تا ١٧ سال سن دارند.» شهردار تهران با اشاره به این‌که در سپتامبر سال ٢٠١٧، ١۵٢ میلیون کودک کار وجود داشت، گفت: «از هر ١٠ کودک در جهان یکی کودک کار به حساب می‌آید. طبق بررسی‌های یونیسف در کشورهای توسعه‌نیافته، از هر ۴ کودک یک تن کودک کار است. مطابق همین بررسی‌ها، بیشترین تعداد کودکان کار در مناطق جنوبی آفریقا وجود دارد که ٢٩ درصد از کودکان را تشکیل می‌دهد؛ این آمار در آمریکای لاتین و حوزه کارائیب ١١ درصد کودکان و در خاورمیانه نیز شامل ٧ درصد از کودکان است.»
نیم میلیون کودک کار در ایران
شهردار تهران در ادامه به آمار این پدیده در ایران نیز پرداخت: «در ایران نیز براساس آمار مرکز مطالعات راهبردی وزارت کار، از حدود ٩ میلیون کودک ایرانی، ۴٩٩ هزار تن کودک کار شناخته شده‌اند؛ این موضوع ارتباط مستقیمی با فقر در خانواده‌ها دارد و تعداد بالایی از آن‌ها نیز از تابعیت ایرانی برخوردار نیستند. بنا بر آمارهای مختلف، درصد قابل توجهی از این کودکان در خیابان کار می‌کنند و علاوه بر گل‌فروشی، به زباله‌گردی و فال‌گیری نیز مشغولند.» او در بخش دیگری از سخنانش گفت: «کودکان کار محصول شرایط اجتماعی و اقتصادی هستند و ناخواسته به این سمت کشیده می‌شوند. این آمار در کلان‌شهرها وضعیت حادتری دارد؛ در کلان شهرها همه آمارها به دلیل تمرکزگرایی افزایش می‌یابد چون عرصه بیشتری از فعالیت در یک مساحت کوچک‌تر وجود دارد.»
حناچی با اشاره به این‌که خشونت کودکان در خیابان نیز از مسائلی است که کودکان را تهدید می‌کند و تاثیرات این موضوع به‌طور بالفعل چهره ناامن به شهر می‌دهد و به‌شکل بالقوه مشکلات بعدی به‌وجود می‌آورد، گفت: «شرایط اقتصادی حاد، این چرخه را بیش از پیش به گردش درمی‌آورد و نزول خانواده‌های شهری به زیر خط فقر نیز عامل افزاینده است. در قوانین موضوعه کشور سازمان بهزیستی متولی این امر است و دو نوع خدمت ارائه می‌دهد؛ اولین خدمت مربوط به مراکز شبانه‌روزی است و دومی نیز به مراکز آموزشی. شهرداری تهران از نظر قانونی به‌طور مستقیم وظیفه‌ای در این موضوع ندارد اما فعالیت در این زمینه را جزو مسئولیت‌های اجتماعی خود می‌داند و در کنار سازمان‌های مسئول و مؤسسات مردم‌نهاد ایستاده است. درست است که شهرداری تهران به‌طور مستقیم وظیفه‌ای در این موضوع ندارد اما شاید ابزارش برای تأثیرگذاری در این حوزه از برخی سازمان‌های متولی قوی‌تر باشد.»
او در ادامه سازمان‌های مردم‌نهاد را در این موضوع جدی خواند و گفت: «ما نیز تلاش می‌کنیم به وظایف اجتماعی خود بپردازیم؛ البته این موضوعات در بسیاری از کشورهای جهان از وظایف شهرداری‌ها است و ما نیز در شهرداری تهران به عنوان یک نهاد عمومی با تمام وجود تلاش خواهیم کرد تا در حل این نقیصه نقش مؤثری داشته باشیم. یکی از وظایف تعریف‌شده در شهرداری تهران تلاش برای پرداختن به آسیب‌های اجتماعی است که کودک کار یکی از این آسیب‌ها شمرده می‌شود. به میزان تلاش ما برای توانمندسازی خانواده‌ها، آموزش و حل مشکلات کنترل فقر در سطح کلان، می‌توانیم در آینده جلوی تبعات ناشی از حضور کودکان در خیابان‌ها و محیط‌های ناامن شهری را بگیریم؛ مقابله با کار کودک را وظیفه خود می‌دانیم و این مأموریت را به همراه همکارانم در معاونت فرهنگی و اجتماعی و از طریق ایجاد مراکز پرتو و بهاران دنبال می‌کنیم، هر چند شرایط ما در انجام وظایف اصلی و محوله خودمان نیز سخت است»
جوادی یگانه: کودکان کار متولی واحدی ندارند
در ادامه این مراسم محمدرضا جوادی یگانه، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران گفت: «کودک کار عنوان درستی نیست؛ در حقیقت روز مقابله با کار کودکان عنوان صحیحی است که باید استفاده شود. کودکان باید آموزش ببینند تا در جوانی وارد بازار کار شوند.» او در پاسخ به اینکه شهرداری تهران چقدر از ظرفیت‌های موجود برای ساماندهی کودکان کار استفاده می‌کند، گفت: «شهرداری به عنوان نهاد همکار با دستگاه‌های ذیربط در این موضوع با ایجاد مراکز پرتو و بهاران و در اختیار قرار دادن فضا و تجهیزات و همچنین ارائه آموزش‌های لازم با پدیده کارکودکان به عنوان یک واقعیت اجتماعی مقابله و تلاش می‌کند این پدیده را کاهش دهد. در خصوص تعداد کودکان فعال در حوزه کار در تهران آمار درستی نداریم. اکثریت کودکان مشغول به کار در تهران تابعیت خارجی دارند. علت نبود آمار دقیق این است که متأسفانه کودکان متولی واحدی ندارند.»
مشکل اصلی کودکان کار مهاجر چیست؟
در ادامه احمد میدری، معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ارتباط با کودکان کار در ایران گفت: «دو نوع فقر شدید درباره کودکان کار در ایران وجود دارد، یکی کودکانی با فقر و آسیب کمتر که البته آمار بسیار بالایی دارند و دیگری کودکانی هستند که اعتیاد دارند و فروخته می‌شوند و در شرایط بسیار بد کار می‌کنند. در هر صورت برای هر دو نوع کودکان شرایط سخت است، اما کودکانی که هویت ندارند، نمی‌توانند از طرف دولت خدمت رسانی شوند.» او در رابطه با کودکان کار مهاجر گفت: «مشکل اساسی کودکان کار مهاجر نداشتن کارت هویت است. اگر حتی یک برگ هویت به کودکان تعلق بگیرد، این کودکانی که به ویژه اتباع خارجی هستند، می شود به آنها بودجه تعلق داد و در جهت خدمت رسانی اقدام کرد. قانون مهاجرت باید در کشور تغییر کند تا امکان شناسایی و امکان خدمت رسانی  به کودکانی که اتباع خارجی در ایران هستند، فراهم شود. ما نمی توانیم به کسی که شناسایی نشده است، بودجه تعلق بدهیم.»
میدری در رابطه با اشکلاتی که در سیستم خدمت رسانی وجود دارد گفت: «یکی از مسائلی که باعث می‌شود، خدمات در کشور ما به نتیجه نرسند، پراکندگی نهادهای اجرایی است. بهتر است اجرای خدمات رسانی ها که در دستگاه های تصمیم گیرنده تصویب می‌شوند به شهرداری سپرده شود و اگرچه نیاز نیست این ساختار برای همیشه حفظ شود اما بهتر است یک نهاد به عنوان اجرا کننده شناخته شود.  این در بسیاری از کشورهای دیگر انجام شده است و به نتیجه رسیده است.» او علت اصلی کار کودکان را فقر دانست و گفت: «فقر عامل اصلی ایجاد کودک کار است. فقر و ضعف نظام حمایتی بازماندگان از تحصیل را ایجاد می کند، به عبارتی ضعف نظام حمایتی کودک کار ایجاد می کند و متعاقب آن فقر مشکلاتی مانند اعتیاد و فروش مواد مخدر را برای آنها ایجاد می‌کند.»
۴۷۰۰ کودک زباله‌گرد در تهران
در بخش دیگری از این برنامه، فرشید یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان با اشاره به اینکه بحث زباله‌گردی کودکان یکی از مباحث تلخی است که ما به عنوان عضوی از جامعه باید مواجهه درستی با آن داشته باشیم، گفت: «این کودکان هیچ فرصتی برای زندگی معمولی ندارند. سال گذشته در انجمن مطرح کردیم که برای مواجهه با این مسئله باید به شناخت دقیقی برسیم. ما یک پژوهش میدانی داشتیم که حاصل آن شد یغمای کودکی که مبتنی بر اسکن کامل شهر تهران بود. بخش زیادی مصاحبه با کودکان و بزرگسالان زباله‌گرد صورت گرفت که حاصل آن شناخت این مقوله است. ۲۶۰۰ میلیارد تومان در سال ارزش زباله‌های خشک است که حدود ۹ درصد سهم شهرداری است و باقی برای پیمانکاران است. زباله‌گردها هم ۱۵ درصد سهم می‌برند و بقیه برای اربابان است. ۱۴ هزار زباله‌گرد داریم که ۴۷۰۰ نفرشان کودک هستند. رسیدن به یک راهکار برای این مجموعه پیچیده وشعار ما هم حذف کار زباله‌گردی بود. بعد این سوال مطرح شد که اگر زباله‌گردی را حذف کنیم این کودکان چه می‌کنند؟ و پیش‌بینی کردیم که ممکن است از سطح شهر به عمق پایین‌تری بروند. بنابراین لازم بود که حمایت جدی از آنها صورت گیرد. لازم به ذکر است که کودک هم به فردی اطلاق می‌شود که زیر ۱۸ سال است. بخشی از راهکار مقابله با زباله‌گردی کودکان به مدیریت پسماند شهر برمی‌گردد و بخشی از آن به سازوکار سیاست‌های کلان اجتماعی که موجبات نابرابری و فقر بیشتر را فراهم می‌کند و قسمت دیگر آن عدم نگاه اجتماعی به این حوزه‌هاست.در واقع این پژوهش به شناخت مسئله به ما کمک کرده نه راه حل آن و برای رسیدن به یک راهکار مناسب باید جنبه‌های مختلفی را مدنظر قرار داد.
۴۷۲۳۸
کد خبر 1272903

فقر کودکان لابلای طلای کثیف

فقر کودکان لابه‌لای طلای کثیف
انصاف‌نیوز نوشت: کودکان زباله‌گرد در بیشتر موارد از مردم عادی در کوچه و خیابان دوری می‌کنند و گاهی اگر احساس امنیت نکنند امکان دارد حتی در پاسخ به یک لبخند ما بی‌توجه باشند و حتی فرار کنند، یکی از دلایل این برخورد نشان از آن دارد که کودک در معرض آسیب و خشونتی واقع شده که حس اعتماد در او را به شدت کاهش داده است.
 امید یک گونی به قد و قواره‌ی کوچک خودش به دوش می‌کشد و لابه لای سطل‌های زباله بدون دستکش می‌چرخد، با انگشتان نحیف اما سیاه زباله جمع می‌کند و در گونی مندرسش جای می‌دهد. قد کوتاهی دارد که گاهی از پشت سطل زباله دیده نمی‌شود.از سنش که می‌پرسم می‌گوید: «نمی‌دونم، فکر کنم ده سالمه» اما چهره‎ی کودکانه و جای خالی دندان شیری پشت لبخندش نشان می‌دهد که شش تا هشت سال دارد، از بین صحبت‌هایش فهمیدم همراه پسرهای بزرگ فامیل کمتر از یک سال پیش از افغانستان به ایران آمده‌اند و هر روز هفت صبح از مرکز پسماندی در شهرری با وانت به میدان ونک می‌آیند و آخر شب با همان وانت برمی‌گردند.
می‌گویم «امید نهار و شام‌ها را چطور می‌گذرانی؟»،با لبخندی می‌گوید: «از سطل زباله چیزی پیدا می‌کنم و می‌خورم، بین این زباله‌ها غذای بیشتری پیدا می‌کنم تا پایین تهران، اما بعضی شب‌ها که بقیه غذا درست می‌کنند، با هم می‌خوریم.»
امید یکی از همان زباله‌گردهایی است که بعضی از ما پس از مواجهه با آنها در خیابان مسیر دیگری را انتخاب می‌کنیم، کودکانی که به اجبار به جای درس خواندن در این چرخه‌ی کار کثیف نقشی به عهده گرفته‌اند، نقشی که به عقیده‌ی بعضی از فعالان حقوق کودک سود بالای تجارت زباله مانع از برخورد با مافیای آن است.
کامیل احمدی پژوهشگر و انسان‌شناسی است که در چند ماه گذشته تحقیقی روی موضوع زباله‌گردی کودکان داشته است. طبق این پژوهش ۱۳۸۹۶ زباله‌گرد در تهران وجود دارد که زیر نظر پیمانکاران شهرداری کار می‌کنند اما کودکان و اتباع غیر قانونی یا در شیفت بعدازظهر مشغول می‌شوند و یا در همان شیفت صبح بین زباله‌گردهایی که نامشان در دفتر رسمی است کار می‌کنند. احمدی می‌گوید: «بعدازظهرها در تهران در عمل تمام سیستم و چشم‌های نظارتی به روی این زباله‌گردها خاموش و بسته است.» سوسن مازیارفر فعال اجتماعی و عضو جمعیت امام علی معتقد است که شهرداری در جریان زباله‌گردی کودکان است و در شناسایی‌ای که دو سال پیش جمعیت امام علی در مورد زباله‌گردی کودکان داشت، نمایندگان تمام وزارتخانه‌ها را برای بازدید از این مراکز دعوت کرد و خود شهرداری هم متوجه این موضوع شده است.
از سوی دیگر شهرام پیروزی مدیر روابط عمومی قسمت پسماند شهرداری در گفت‌و گو با انصاف نیوز اعلام کرد هیچ کودکی زیر نظر شهرداری فعالیت نمی‌کند و اگر پیمانکاری مرتکب این خطا شود با او برخورد قانونی می‌کنیم.
کامیل احمدی: چهار هزار و هفتصد کودک زباله‌گرد در تهران داریم
کامیل احمدی درباره‌ی شرایط پژوهشی که با موضوع زباله‌گردی کودکان انجام داده می‌گوید که نه ماه قبل به صورت برنامه‌یزی شده در دو فاز شروع به تحقیق کرده‌اند؛ او که سرپرستی این پژوهش تحقیقی را به عهده داشته توضیح می‌دهد که اول این تحقیق از مناطق بالای تهران شروع شده چون مصرف‌گرایی در آن مناطق بیشتر است، همچنین بر این نکته تاکید دارد که از زباله‌گردها سوالات نیمه‌عمیق پرسیده شده تا جنبه‌های مختلفی از زندگی اجتماعی، وضعیت کاری، درآمد، وضعیت روحی و جسمی آنها را بررسی کنند.
این مردم شناس و پژوهشگر گفت: «بیشتر مصاحبه‌ها با تاکید روی کودکان انجام می‌شد. ۳۰۲ مصاحبه‌ انجام شد که از آنها حدود ۱۶۰ مصاحبه با کودکان زیر ۱۸ سال بود؛ این به این دلیل بود که ماهیت این پژوهش زباله‌گردی کودکان بود. همچنین در این مورد با کاسبان محلی، شهروندان عادی، اربابان و یا صاحب‌کار زباله‌گردها و مقامات شهری و مراکز پسماند هم صحبت کردیم.
برآوردی که ما در کل از تعداد زباله‌گردهای تهران داشتیم بر اساس دو فرمول انجام شد، یکی بر اساس تعداد افرادی که ما با آنها مصاحبه کردیم، ضرب در تناژ یا کیلویی که اینها جمع می‌کردند، ضرب در پسماند و زباله‌ای که در کل شهر تهران تولید می‌شد که بخشی از آن در آمارهای رسمی شهرداری بود. البته اینکه چه تعدادی زباله‌گرد در تهران موجود است، توسط برخی از مدیران مدیریت پسماند شهرداری تهران ۱۵ هزار نفر برآورد می‌شود اما آمار ما ۱۳۸۹۶ نفر بوده است.
یک سوم این تعداد را با برآورد مدیریت پسماند و مطابق با داده‌های خودمان درآوردیم که این تعداد چیزی حدود ۴ هزار و هفتصد و خرده‌ای نفر کودک هستند، البته اگر سن کودکی را کمتر از ۱۸ سال در نظر بگیریم.
پس با این نکته ما به آمار ۴۷۰۰ نفر از زباله‌گردهای غیررسمی در سطح تهران می‌رسیم که یک سوم کل زباله‌گردها هستند و در کل این ۱۵ هزار زباله‌گرد به عنوان نیروی کار، ثبت رسمی نشده‌اند به خصوص در مورد این کودکان به دلیل سن پایینشان در دفاتر رسمی شهرداری هیچ نام و نشانی نیست.»

کودکان و مهاجران غیر قانونی نیروی ارزان هستند

سرپرست این پژوهش که در مورد زباله‌گردی است توضیح می‌دهد که شهرداری، ۲۲ منطقه‌ی تهران را به پیمانکاران اجاره می‌دهد، بین پیمانکاران مزایده‌هایی برگزار می‌شود که نتیجه‌ی آن از پیش مشخص است و در واقع نیمه‌ شفاف هستند. او در مورد اتفاقاتی که بعد از اجاره‌ی منطقه توسط پیمانکار می‌افتد، گفت: «پیمانکار وقتی منطقه را اجاره می‌کند تمام پسماند آن منطقه را جمع می‌کند. شیفت صبح مختص افرادی است که پیمانکار آنها را استخدام رسمی کرده است، یعنی برخی از آنان در سازوکار رسمی شهرداری ثبت شده‌اند که حدود دوهزار نفر هستند و این تعداد بیمه هم دارند، اما همین موضوع هم با نبود شفافیت مواجه است؛ چون ساعت کار به شکل واقعی رد نمی‌شود و مهم‌تر از این، بین کسانی که در شیفت صبح کار می‌کنند افراد غیر قانونی هم فعال هستند. حتی گاهی کودکان هم میان آنان دیده می‌شوند؛ زیرا به این صورت هزینه‌ی کمتری متحمل می‌شوند، برای کار ارزان‌تر مهاجران غیرقانونی را با کارگرانی که اجازه‌ی کار دارند همراه می‌کنند و در این ادغامی که اتفاق می‌افتد نیروی کار صبح مشغول جمع آوری پسماند با ماشین‌های وانتی، غرفه‌های بازیافت و یا زباله‌گردهای چرخی و کتفی می‌شود. تا ساعت سه یا چهار بعد از ظهر این روند ادامه دارد و بعد از آن افراد دیگری شهر را تحویل می‌گیرند که زباله‌گردهای غیررسمی هستند.»
احمدی از افرادی می‌گوید که زباله‌گردها به او ارباب می‌گویند، ارباب یا صاحبکار افرادی هستند که نیروی کار مورد نیاز خود را از افغانستانی‌ها و از اقوام خود برمی‌گزینند که از اعتماد کامل نسبت با آنها برخوردار هستند و با پیمانکار به عنوان صاحبکار وارد معامله و کرایه‌ی ناحیه‌ها می‌شوند.
کامیل احمدی در این‌باره توضیح داد: «ارباب با پیمانکار وارد معامله می‌شود. به ازای هر نفر از یک میلیون و نیم تا سه میلیون به پیمانکار داده می‌شود و هر چقدر مناطق پر سودتر و بالاشهرتر باشد میزان این پول که به آن “رسوم” گفته می‌شود بیشتر است. براساس این پول شخص زباله‌گرد از طرف پیمانکار مجاز به جمع کردن زباله در آن منطقه یا ناحیه‌ی مشخص برای ارباب خود است؛ پیمانکار ناظرانی دارد که معمولا با ماشین‌های دو کابینه منطقه را نظارت می‌کنند و چون از هر فرد زباله‌گرد در گوشی عکس دارند بنابراین افردی که سر سطل‌های زباله می‌بینند با عکس‌ درون گوشی مطابقت می‌دهند و اگر به اصطلاح آن زباله‌گرد آشغال دزدی کرده باشد، یعنی به منطقه‌ای دیگر رفته باشد و یا عضو زباله‌گردان آن منطقه نباشد و رسومی برای آن پرداخت نشده باشد با خشونت با او رفتار می‌کنند، زباله و چرخ او را می گیرند و گاهی کتکش هم می‌زنند. البته اتفاق افتاده که او را اینقدر نگه می‌دارند که ارباب او هر کسی که باشد در ازای مبلغی پول او را آزاد کند و به نوعی جریمه‌ی ورود به منطقه‌ی رسوم نشده را می‌پردازد. از آنجا که زباله‌گردها به محله‌ها، خیابان‌ها و مرزبندی مناطق آشنا نیستند این موارد به کرات اتفاق می‌افتد و به این وسیله و با اعمال خشونت پیمانکاران، کرامت انسانی آنان از دست می‌رود.
پس تمام کسانی که در شیفت بعدازظهر کار می‌کنند تحت فرمان صاحبکاران خُرد که آنان نیر تحت پوشش پیمانکار منطقه هستند که در نهایت زیرنظر شهرداری است؛ درواقع هر تخلفی که پیمانکار مرتکب می‌شود مسوولیت قانونی آن بر عهده‌ی شهرداری آن منطقه است زیرا نظارت کافی وجود نداشته و به طور عمدی از تخلفات عریان پیمانکاران چشم‌پوشی می‌شود .
از لحاظ حقوقی بعدازظهرها در تهران عملا تمام سیستم و چشم‌های نظارتی خاموش و به روی این زباله‌گردها بسته می‌شود. این یک رویه‌ی مداوم و پی‌درپی برای ۳۶۵ روز سال است. شهرداری یا هیچ نهاد دیگری در تهران نمی‌تواند این موضوع را انکار کند که پیمانکاران از زباله‌گردهای غیر قانونی و کودکان استفاده می‌کنند و حتی برخی از آنان در محل‌های اسکان پسماند شهرداری جمع آوری و تفکیک می‎کنند و آنجا زندگی هم می‌کنند. پس این یک راز شفاف است و به خاطر نبود نظارتی که عمدا اعمال نمی‌شود از بعدازظهر تا پاسی از شب سیستم زباله جمع کنی تهران به این شکل غیر قانونی است.
کودکانی که زباله‌گردی می‌کنند، به دلیل رعایت نکردن مسایل بهداشتی از قبیل دستکش، ماسک و وسایل ایمنی، در نهایت اولین بیماری‌هایی که به آن دچار می‌شوند بیماری پوستی است. طبق یافته‌های میدانی این پژوهش خیلی از این بچه‌ها دچار عفونت و کبودی می‌شوند، یا بسیاری از آنها مبتلا به رشک می‌شوند، یا لکه‌های پوستی می‌گیرند که خیلی از آنها ماندگار می‌شود. همه‌ی اینها به دلیل تماس با زباله‌های آلوده و بیمارستانی است، خیلی از این بچه‌ها دستشان با شیشه، آمپول، آلومینیوم و کاغذهای تیز بریده و زخمی می‌شود و وقتی بریده می‌شود وسایل پانسمان ندارند و قاعدتا بعد از مدتی محل جراحت عفونت می‌کند.
بیماری‌های دیگری که امکان دارد این افراد با آن درگیر شوند، بیماری‌های تنفسی است، مخصوصا در فصل تابستان و فصل گرما که سطل‌های زباله‌ی دربسته باکتری زیادی را در اثر گرما تولید می‌کنند. ما برخی از موارد را ثبت کردیم که بچه‌ها از مشکل کلیه رنج می‌برند، دلیل این مشکل این است که معمولا در جنوب تهران در کوره‌های آجرپزی و اتاقک‌هایی که در مزارعی به صورت دست‌ساز درست کرده‌اند و به آن گود می گویند ، زباله‌ها را آخر شب برای تفکیک با خود به محل زندگی‌شان می‌برند و در شیفت صبح به صورت دستی تفکیک می‌کنند و شب‌ها کنار همان زباله‌ها می‌خوابند که روی وضعیت جسمی‌شان تاثیر می‌گذارد.
مهم‌تر از آن این است که آب آشامیدنی شهری در آن مناطق وجود ندارد و آب را به صورت تانکری خریداری می‌کنند و چون معمولا این آب ضد عفونی نشده است افراد را دچار بیماری عفونی می‌کند. میزان دسترسی آنان به استحمام نیز کم است و گاهی برای آن نیز باید به صاحبان گود پول پرداخت کنند.
از سوی دیگر موضوع خشونت مهم است؛ یکی از مواردی که نه فقط از طرف شهرداری بلکه از طرف شهروندان هم روی این بچه‌ها و در کل زباله‌گردها اعمال می‌شود. به خاطر موقعیت غیرقانونی‌ای هم که این مهاجران دارند در عمل دسترسی آنان به عنوان شهروند به مراکز انتظامی و تنظیم شکایت وجود ندارد و خود نیز از ترس دستگیری و رد مرز شدن تمایلی به پیگیری موارد خشونت و دزدی ندارند.»

کودکان زباله‌گرد در معرض خشونت برخی ماموران شهرداری و مردم هستند

کودکان زباله‌گرد در بیشتر موارد از مردم عادی در کوچه و خیابان دوری می‌کنند و گاهی اگر احساس امنیت نکنند امکان دارد حتی در پاسخ به یک لبخند ما بی‌توجه باشند و حتی فرار کنند، یکی از دلایل این برخورد نشان از آن دارد که کودک در معرض آسیب و خشونتی واقع شده که حس اعتماد در او را به شدت کاهش داده است. کامیل احمدی درباره‌ی خشونت‌هایی که به این کودکان می‌شود گفت: «نامهربانی‌ای که ما شهروندان تهرانی با زباله‌گردها داریم درصد بالایی از خشونت‌های کلامی و فیزیکی را به خود اختصاص می‌دهد که البته ریشه در نگاه منفی برخی از ما به افغانستاهی‌ها دارد، در کل ما مردمان غربیه‌پذیری نیستیم.
بعضی از این بچه‌ها به دلیل اینکه چرخی و یا کتفی کار می‌کنند، گاهی به مدت کوتاهی سد معبر می‌کنند و به خاطر ترافیکی که ایجاد می‌شود مورد خشونت فیزیکی قرار می‌گیرند و گاهی از آنها دزدی و زورگیری هم می‌شود. همچنین تعداد زیادی از این کودکان توسط ناظرین، پیمانکاران و برخی ماموران شهرداری کتک می‌خورند.
در کل افراد زباله‌گرد حدودا از ۱۵۰ تا ۱۷۰ کیلو زباله در طول شیفت کاری خود جمع می‌کنند. از ساعت سه بعدازظهر تا حدود دو نصفه شب زباله‌ جمع می‌کنند و بیشتر زباله‌ها را در جای معینی می‌گذارند و بعد برمی‌گردند سرکار و دوباره زباله جمع می‌کنند.
باتوجه به اینکه کودکان جثه‌ی بدنی کوچک‌تری دارند مقدار زباله‌ی کمتری جمع می‌کنند و میانگین درآمد اینها بین پنچاه تا هفتاد هزار تومان در روز است که چیزی در حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد از این مقدار پول را خرج زندگی ماهیانه در ایران می‌کنند و باقی مانده‌ی پول را سر ماه به افغانستان می‌فرستند، چون بسیاری از این کودکان برای امرار معاش خانواده‌های خود به ایران آمده‌اند و یا فرستاده شده‌اند.»

نام کودکان زباله‌گرد در هیچ دفتر رسمی‌ای ثبت نمی‌شود

این مردم‌شناس به این نکته اشاره کرد که کودکان به دلیل سن کمی که دارند و همچنین مهاجران غیرقانونی به دلیل قانونی نبودن حضورشان در کشور، نامشان در هیچ دفتر رسمی‌ای ذکر نشده که این موضوع مضرات بسیاری برای آنها دارد. احمدی در ادامه گفت: «استفاده‌ی پیمانکاران از بچه‌ها به این دلیل است که کودکان نیروی کار ارزان هستند، مهاجران در تمام دنیا یکی از توده‌های انسانی عظیم کارگری ارزان قیمت هستند که تبعات حقوقی و قانونی هم برای صاحب‌کار در پی ندارند. در حقیقت هیچ مسوولیت حقوقی و قانونی متوجه صاحب‌کار و پیمانکار نمی‌شود. نام این افرد در هیچ دفتر رسمی و قانونی‌ای ثبت نشده است و هرگونه پیش آمد و صدمه‌ی کاری و حتی فوت، مسوولیتی را متوجه صاحب‌کار و پیمانکار نمی‌کند.
جدا از تمام اینها چون این افراد بیمه نمی‌شوند، برای صاحب‌کار بسیار ارزان‌تر تمام می‌شود. صاحب‌کاران بیشتر از افراد غیرقانونی استفاده می‌کنند زیرا به‌راحتی هم می‌توان آنها را از کار بی‌کار کرد؛ یعنی تا جایی که پیمانکار و ارباب بخواهد با اینها کار می‌کند. بنابراین به دلیل ارزان بودن این نیروی کار بیشتر زباله‌های تهران توسط زباله‌گردهای غیرقانونی و کودکان جمع‌آوری می‌شود که در وهله‌ی اول سود بالایی برای پیمانکار و بعد برای اربابان دارد. شهرداری هم از این موضوع نفع می‌برد؛ و همچنین متوجه تمام این ساز و کار هم هست و قاعدتا نمی‌تواند انکار کند که حجم عظیمی از این ۱۴ هزار نفر که در سطح تهران زباله جمع می‌کنند از کجا آمده‌اند زیرا فقط ۲۰۰۰ نفر به عنوان پرسنل پسماند تهران ثبت رسمی شده‌اند و و نمی‌توانند انکاری بر ماهیت این موضوع داشته باشند. با اینکه بخش زیادی از زباله‌های تهران توسط این افراد جمع می‌شود ولی چون ظاهری قانونی برای شهرداری دارد می‌گویند تمام تخلفات متوجه پیمانکار است و خود را از آن مبرا می‌کنند.
گاهی بعضی از این پیمانکاران را جریمه می‌کنند ولی این جریمه کردن به دلیل به کارگیری افراد غیرقانونی نیست و جواب روشنی در مورد به کارگیری مهاجران غیرقانونی از سوی پیمانکاران ندارند و اگرچه تمایلی به اعلام این موضوع ندارند ولی مدیریت شهری همواره بیم آن را دارند که فشار و نظارت زیاد باعث می‎شود پیمانکاران تصمیم به اعتصاب و جمع نکردن زباله بگیرند و تهران دچار بحران شود.»

یکی از مشکلات تفکیک نکردن زباله از مبدا است

احمدی یکی از دلایل گسترش زباله‌گردی را تفکیک نکردن زباله در مبدا یعنی در منازل می‌داند و می‌گوید: «در مدیریت پسماند مشکلی که وجود دارد تفکیک نکردن زباله از مبدا است. ما به عنوان شهروند این مسوولیت را داریم و به‌درستی آن را اجرا نمی‌کنیم و از تبعات زیست‌محیطی آن نیز به شدت غافل هستیم. به خاطر فرهنگ مصرف‌گرایی که داریم و به این خاطر که زندگی شهری به شدت ما را تنبل کرده و این تنبلی به نوعی راحتی را در مصرف به وجود آورده، هیچ وقت سوال نمی‌کنیم این انبوه زباله را چرا تولید می‌کنیم، چرا باید در مغازه‌ها از کیسه های پلاستیکی برای هر خریدی استفاده کنیم و از خودمان به خاطر این همه زباله که در غداهای بیرون‌بر و خریدهایمان و بطری‌های آبی که هر روزه مصرف می کنیم هرگز سوال نمی پرسیم. به همین دلیل شهرداری باید آموزش چهره به چهره و در درب منازل را که در دهه‌ی ۷۰ شروع و بعد متوقف کرد در دستور کار جدی قرار بدهد. تبلیغ دوری از مصرف‌گرایی و درست مصرف کردن در رسانه‌ای مثل صداوسیما به شدت پایین آمده است. حتی هزینه‌ای که باید صرف این شکل تبلیغات شود و شهرداری از بیلبوردهای شهری برای تبلیغ درست مصرف گرایی استفاده کند بیشتر برای کارهای تجاری کرایه داده می‌شود.
بخش دیگر مسوولیت به شورای شهر باز می‌گردد که بازوی اجرایی و نظارتی شهرداری‌ها است. آنها در عمل به موضوع زباله و حجم انبوه فساد و رانت موجود در آن ورورد نکرده‌اند و یا از آن غافل هستنند.
بخش دیگری از مشکل ما مکانیزه نبودن پسماند در تهران است و تنها مرکز نیمه مکانیزه در آرادکوه است و بقیه به شکل سنتی و کلاسیک هستند؛ برای همین متوسل به نیروی یدی و انسانی هستیم.
به نظرم از راه‌های حل این مشکل، یکی مکانیزه کردن تفکیک پسماند شهری است و دوم تغییر نگرش در شیوه‌ی مدیریت شهری مبتنی بر آموزش شهروندان است که خیلی می‌تواند تاثیرگذار باشد. استفاده از ظرفیت‌های تبلیغ صداوسیما و سیستم بیلبوردهای شهری توسط شهرداری خیلی کمک‌کننده است.
در نهایت هم اعمال نظارت بر سیستم کنونی پسماند شهر تهران و نظارت بدون اغماض و قاطع بر عملکرد پیمانکاران برای استفاده نکردن از کودکان برای زباله جمع‌کنی، ساماندهی زباله گردان و فراهم آوردن شرایط ورود آنها به اشتغال رسمی و برخورداری از پوشش‌های قانونی از قبیل بیمه‌ی کاری، اسکان مناسب می‌تواند شروع خوبی باشد. بخش دیگری از این راهکار را می‌توان در تغییر و اصلاح قوانین موجود و هر چه زودتر به ثمر رسیدن و تبدیل لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان که سالها است در انتظار تبدیل شدن به قانون است و البته گنجاندن موارد هرچه بیشتر حمایت از کودکان کار و زباله‌گرد در این لایحه دید.»

فعال اجتماعی: موقع بازدید کودکان را از مرکز خارج می‌کنند

در اطراف احمدآباد مستوفی همراه چند مددکار به سراغ کاظم [نام مستعار] پانزده ساله می‌رویم، که از ده سالگی در کارگاه‌های زیرزمینی مشغول کار بوده و به تازگی کار تفکیک زباله در خانه را انجام می‎‌دهد. سوار بر دوچرخه رکاب‌زنان به ما نزدیک می‌شود و بعد از چند دقیقه شروع به صحبت می‌کند، از او می‌پرسم این زباله‌ها را چطور تحویل آنها می‌دهی؟ می‌گوید: «خودشان با وانت می‌آیند و این زباله‌ها را می‌برند، اما چون مادرم و خواهر و برادر کوچکم در خانه تنها هستند معمولا جای دیگر قرار می‌گذارم و یا خودم برای آنها می‌برم.»
می‌پرسم وانت‌ها برای شهرداری است؟ می‌گوید: «روی بعضی وانت‌ها یک چیزهایی نوشته که فکر کنم برای شهرداری است.»
سوسن مازیارفر که چند سالی است که با کودکان آسیب دیده در ارتباط است و پژوهشی مربوط به کودکان زباله‌گرد در جمعیت امام علی انجام داده است، از تجربیات خود به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «به دو شیوه کودکان را به کار می‌گیرند یا پیمانکاران شهرداری مستقیم با کودک در ارتباط هستند و یا پیمانکاران شهرداری سراغ مراکز تفکیک زباله می‌روند و با آنها در ارتباط قرار می‌گیرند.
دو سال پیش به ازای هر کودک ۸۰۰ هزارتومان به پیمانکار شهرداری می‌دادند ولی اسفند ماه که دوباره تحقیق کردیم متوجه شدیم این مبلغ به یک میلیون و دویست هزار تومان رسیده یعنی صاحب گاراژ یک میلیون و دویست هزار تومان به پیمانکار شهرداری می‌دهد؛ در واقع زباله‌هایی که بچه‌ها جمع می‌کنند به صاحب گاراژ می‌دهند و صاحب گاراژ این زباله‌ها را تفکیک می‌کند و به قیمت بالاتر می‌فروشد.
در مراکز رسمی شهرداری هم بچه وجود دارد، یکی از این مراکز در افسریه است. صاحب مغازه‌های اطراف گاراژ می‌گفتند اینجا پر از کودک است و وقتی بدانند بازرس می‌آید بچه‌ها را از کوچه پشتی بیرون می‌فرستند.
طبق آمار ما ۵۳ درصد زباله‌گردها در مراکز پسماند زندگی می‌کنند که محیطی به شدت غیربهداشتی است، پر از جانواران موذی و موش است، ما عکس‌های زیادی داریم که موش تن بچه را مثل دست و صورت را زخم کرده و خورده است. در مواردی بین این کودکان بیماری هپاتیت و سل، عده‌ای بیماری ستون فقرات، انواع بیماری‌های پوستی و اسهال‌ها را پیدا کردیم.
برای طرح کعبه‌ی کریمان آن زمان که هنوز خیلی افراد آگاه نبودند و اجازه می‌دادند داخل مرکز شویم، ما خبرنگار همراه خودمان بردیم حتی یک اتوبوس از نمایندگان تمام وزارت‌خانه‌ها را به آنجا بردیم و محیط مراکز پسماند را دیدند و دیگر نمی‌توانند این موضوع را تکذیب کنند.
بیشتر این کودکان آرزوی تحصیل دارند و اتباع هستند، در بین این افراد دختر زباله‌گرد هم وجود دارد، حتی ما بچه‌ی پنچ ساله‌ی زباله‌گرد هم پیدا کردیم.»

شهرداری: کودک زباله‌گرد نداریم

شهرام پیروزی مدیر روابط عمومی قسمت پسماند شهرداری در این‌مورد به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «شهرداری تهران ۲۲ منطقه دارد و در هر منطقه ۲۲ پیمانکار که بر اساس مزایده‌ی ویژه برنده می‌شوند، این پیمانکاران زیر نظر شهرداری مناطق کار خود را انجام می‌دهند. به هیچ وجه و دوباره تاکید می‌کنم، به هیچ وجه برای جمع‌آوری زباله‌ها حق استفاده از کودکان و یا اتباع بیگانه که به هر شکلی به صورت غیر مجاز در کشور فعالیت می‌کنند ندارند و در صورت مشاهده تذکر کتبی می‌گیرند و جریمه‌ی سنگین می‌شوند و اگر باز هم تکرار شود، قرارداد با شخص فسخ می‌شود.
سازمان مدیریت پسماند که در راس آن آقای عبدلی قرار دارد به عنوان ناظر عالی بر عملکرد مناطق است یعنی ما نیروی اجرایی در منطقه نیستیم ما ناظر ارشد در این گونه تعاملات هستیم، در صورت مشاهده‌ی اینگونه اعمال آن را گزارش می‌کنیم.
پیروزی درمورد پژوهشی که توسط کامیل احمدی انجام شده است گفت: تحقیقی که این پژوهشگر انجام داده درست است و در سطح شهر کودکانی را می‌بینیم که در سطل‌های زباله به زحمت تا کمر خم می‌شوند و پسماندهای خشک ارزشمند را جدا می‌کنند و به عوامل می‌دهند، در واقع از این راه پول درمی‌آورند. اینها به هیچ وجه زیر نظر پیمانکاران شهرداری کار نمی‌کنند، بلکه این افراد نیروهای غیر مجاز جمع‌آوری پسماند خشک هستند که در حواشی تهران فعال‌ هستند.
در اینجا لازم است که من توضیح دهم شهرداری تهران قدرت اجرایی و قضایی برخورد با این افراد را ندارد؛ یعنی در صورت مشاهده‌ی کودک زباله‌گرد نمی‌توانیم او را بازداشت کنیم، درواقع قانونی در این زمینه نداریم ولی با نیروی انتظامی تعاملی داریم که در طرح‌های مختلف با هم همکاری داریم که این افراد را جمع‌آوری می‌کنند و در صورت غیرقانونی بودن حضورشان آنها را رد مرز می‌کنند.
او در پایان درباره‌ی حضور کودکان در برخی مراکز پسماند شهرداری گفت: در صورت مشاهده‌ی کودک کار در مراکز پسماند شهرداری، بار کودک را از او می‌گیریم و با پیمانکاری که با ما همکاری می‌کند برخورد قانونی می‌کنیم که موارد این شکلی هم داشتیم که مجبور به برخورد شدیم. این موضوع نیاز به یک مشارکت مردمی دارد زیرا اگر من به عنوان شهروند زباله‌های خودم را تفکیک کنم و در همان ابتدا آنها را تحویل عوامل شهرداری بدهم دیگر افراد سودجو از این موقعیت استفاده نمی‌کنند که کودکان زباله‌گرد مجبور باشند تا کمر در سطل‌های زباله خم شوند.
۲۳۲۳۴
کد خبر 1272905

غرق شدن ۳ دانش آموز دختر در چابهار

کد خبر ۶۷۰۵۹۱
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۲ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۸ - 29 May 2019
این دانش آموزان به دلیل بی احتیاطی و برای نجات از گرما، برای آبتنی به هوتگ (گودال کنده شده برای ذخیره آب های باران و استفاده مردم و احشام) رفته بودند که به داخل آب افتاده و غرق شدند.
سه دانش آموز روستای کموبازار از توابع بخش پلان شهرستان چابهار در هوتگ(گودال کنده شده برای ذخیره آب های باران و استفاده مردم و احشام) غرق شدن و جان باختند.
غرق شدن 3 دانش آموز دختر در سیستان و بلوچستان
به گزارش عصر ایران به نقل از ایرنا، رئیس اداره آموزش و پرورش بخش دشتیاری چابهار روز چهارشنبه اظهار داشت: این دانش آموزان به نام‌های منیره خدمتی، مریم خدمتی فرزند واحد و یسرا دلشب فرزند ناصر از روستای کموبازار یا ولی محمدبازار هستند که برای برداشت آب به داخل هوتگ افتاده و غرق شدند.
انور بادپا افزود: این دانش آموزان ۹ و ۱۰ ساله و در پایه دوم و سوم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند که متأسفانه به دلیل بی احتیاطی و برای نجات از گرما برای آبتنی به هوتگ رفته بودند که به داخل آب افتاده و غرق شدند.
هوتِگ یا هوتَک نام گودال مصنوعی و یا طبیعی نسبتاً بزرگی است که آب حاصل از بارندگی‌ها در آن هدایت و جمع آوری شده و در طول سال به مصارف کشاورزی و آشامیدنی انسان و حیوانات اهلی و وحشی می‌رسد، این گودال در زبان بلوچی در منطقه بلوچستان به هوتِگ مشهور است.‌
 روستای کموبازار یا ولی محمد بازار در ۲ کیلومتری شهر پلان واقع شده و پلان در ۷۰ کیلومتری چابهار قرار دارد.
شهرستان چابهار از توابع استان سیستان و بلوچستان براساس سرشماری آبان سال ۱۳۹۵ با جمعیت ۲۸۳ هزار و ۲۰۴ نفر و ۴۸ هزار و ۱۴۷ خانوار از شمال به شهرستان‌های نیکشهر، قصرقند و سرباز، از شرق به کشور پاکستان، از جنوب به دریای عمان (مکران) و از غرب به شهر کنارک متصل است.
شهر چابهار در فاصله ۶۴۵ کیلومتری جنوب زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان از سه شهر به نام‌های چابهار، پلان و نگور، سه بخش مرکزی، دشتیاری و پلان، ۶ دهستان و ۴۳۸ روستا تشکیل شده است.

با وجود ۱۳ متولی در حوزه حقوق کودک، اما اطلاعاتی از آن در اختیار نداریم

کد خبر :  ۳۶,۸۳۶ ۲۵ آبان ۱۴۰۰  ۲۰:۳۳ کد خبر :  ۳۶,۸۳۶ ۲۵ آبان ۱۴۰۰  ۲۰:۳۳ با وجود ۱۳ متولی در حوزه حقوق کودک، اما اطلاعاتی از آن در اختیار ن...