وضعیت شادی و رفاه در زندگی کودکان در ایران
تنظیم و ویرایش: رضا ویسانیان
شادی یکی از نیازهای اساسی بشر، غذای روح و عاملی برای رشد و پیشرفت است.کودکان در هر سنی نیاز به شادی و نشاط دارند. شاد زیستن برای آنها به اندازه تغذیه خوب، اهمیت دارد، زیرا سلامت روحی، روانی و جسمی کودکان را تامین میکند. هیچ کودکی از بدو تولد شاد یا غمگین متولد نمیشود، بلکه با انتخابها و کارهایی که انجام میدهد، وضعیت روحیاش در مسیر شاد زیستن یا غمگین شدن قرار میگیرد.بازی و شادی با کودک زاده میشوند. کودک همیشه از تماس با نزدیکانش در محیطی پر محبت و ریلکس احساس رضایت میکند و به طور طبیعی شاد میشود.شما به سختی میتوانید کودک را از بازی بازدارید. چرا که بازی جزئی از زندگی کودک است. نقش اسباب بازی هم بسیار زیاد است. اسباب بازیهایی که به آموزش و رشد فکری کودک کمک اساسی میکند ودرشکل گرفتن شخصیت کودک مهم است.و تجارب و یاد گیریهای او را تکمیل میکند.که البته در دسترس همگان نیست. میلیونها کودک کار از داشتن اسباب بازی محرومند و هرگز آموزش را از این طریق تجربه نمیکنند.کودکی را ببینید، اگر راضی باشد، شیرش را خورده باشد، جایش خیس نباشد و محیط مناسبی داشته باشد مرتب میخندد و خوشحال است. یک احساس مثبت که زندگی انسانها را معنی میدهد و او را به ادامه زندگی تشویق میکند.کسانی که دارای تشویش، التهاب و نگرانی هستند ویا غمگینند به سختی پیشرفت میکنند و زندگی برایشان سخت است.یک گزارش بینالمللی، با بررسی وضعیت ۱۵۶ کشور نشان میدهد، ایران از نظر شاخصهای «شادی» هنوز در وضعیت مناسبی قرار نگرفته و رتبه ۱۱۷ را در بین کشورهای مورد بررسی در سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ دارد.شادی شاخص سعادت و خوشبختی انسان است. شادی شاخص آزادی، تامین اقتصادی، سلامتی، آزادی بیان و آزادی حق انتخاب است. مفهوم شادی به رفاه و امنیت اجتماعی فرد گره خورده است. همه اینها حقوق پایهای است که برای انسان امروز یک اصل است. شادی با آزادی تداعی میشود. یک زندانی یا کسی که شکنجه و تحقیر شده، شاد نیست. کودکی که در مسیر خانه با صحنه فاجعه بار اعدام روبرو می شود، آسیب عمیق روحی میبیند که همیشه در ذهنش خواهد ماند. این کودک نمیتواند شاد باشد با توجه به این مسائل راحت تر میشود در مورد افسردگی کودکان در کشوری که حکومتش به مرگ و گریه تشویق میکند و تنها راه حلش، در مقابل اعتراضات مردم سرکوب و اعدام است صحبت کرد. حکومت اسلامی ضّد شادی است، یعنی ضّد زندگی است، ضّد آن چیزی است که بشریت را به حرکت در میاورد و سعادتمند میکند. حکومتی که رهبرش نشاط را در غصه و گریه میبیند و کودک را شهید و قربانی حساب میکند. حکومتی که در این چهار دهه، در همه عرصههای زندگی خصوصی مردم دخالت مستقیم کرده و سعی بر آن داشته که تمامی راههایی را که جوانان برای ارتباط با یکدیگر و با دنیای خارج را فیلتر یا مسدود کنند.حکومت اسلامی برای بقا خود نیاز به آدمهای قانع، مطیع با احساساتی سرکوب شده دارد٬ که تفریحشان مشهد٬ قم و جمکران و موسیقی شان مداحی و نوحه است. پس روحیه رقص و آواز با این نیاز حکومت جور در نمی آید. شادی برای کودکان و نوجوانان مثل نان و آب لازم و ضروری است،جمهوری اسلامی از بدو سر کار آمدنش تا حالا دغدغه اصلیش این بوده است که چگونه دنیای شاد کودکی را از کودکان و نوجوانان بگیرد. چگونه شستشوی مغزی بدهد که از شادی کودکان جلوگیری شود. سوال این است، جمهوری اسلامی چرا از شادی کودکان و نوجوانان می ترسد؟ دلیلش این است که دنیای شاد برای کودکان و نوجوانان پایه های جمهوری اسلامی را که بر اساس گریه و زاری، تعزیه خوانی و خرافات مذهبی بنا شده است می لرزاند و دست به شیشه عمر چنین حکومتهایی می برد. حکومتی که جامعه را با ترساندن، رعب و وحشت، شکنجه و کشتار نگه داشته است و به این شیوه ۴ دهه حکومت کرده است، واقعیت این است که شادی، آزادی، عدالت و انسانیت برای چنین حکومتی مثل سم است. به همین خاطر از رقص کودک در کودکستان می ترسد و نگران است. جمهوری اسلامی بر اساس روشها، سنتها و ارزشهای قرن حجر و واپسگرایی پایبند است. به همین خاطر از پیشرفت جامعه در دنیای امروز عاجز است.و مدرنیته شدن وارتقاء فرهنگی جامعه را با ارعاب و ترس وحشت می خواهند از چشم جوانان دور بدارند. شادی کودکان و نوجوانان که جمهوری اسلامی به طور واقعی نگرانش بودند و تا حالا تلاشش بر این بوده که جلویش را بگیرد،هیچ که نتوانسته است جلو این حرکت عظیم اجتماعی را بگیرد بلکه جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه برده است. فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان یک مجموعه ایی به هم پیوسته از شرایط زندگی کودکان و نوجوانان است که تامین و تضمین آن به عهده جامعه است. فضای شاد و ایمن بر سر سفره خانواده هایی که در زیر خط فقر زندگی می کنند و کودکان و یا نوجوانانشان مجبور به کار طاقت فرسا می شوند، ایجاد نمیشود. نمی توان از فضای شاد صحبت به میان آورد مادامی که سه میلیون و پانصدهزار کودک در ایران ترک تحصیل کرده اند و امکان مدرسه رفتن ندارند. از وضعیت خانواده ها و کودکانی که از بیمه بیکاری محرومند از مجموعه خانواده ها و کودکانی که سرپناهی ندارند، از صد هزار کودکی که در ایران اسمشان کودکان بی شناسنامه و بی هویت است. از کودکانی که چیزی به نام اسباب بازی ندارند، از کودکانی که امکانات تفریح از آنها سلب شده است از کودکانی که امکانات دارویی و بهداشتی از آنها قطع شده است و در کل از کودکانی که امنیت جانی آنها در خطر است از فضای باز و شاد برای کودکان نمی توان صحبت کرد. بلکه فضای باز و شاد جزئی از خواب و رویاهای آنها شده است. اساس قوانین حکومت اسلامی بر پایه احکام و فتواهای مراجع تقلید، ولایت فقیه، شورای نگهبان، فقها و مجلس اسلامی و حوزه علمیه قم است. تمام این تفکرات گرفته شده از قرآن، کتب مذهبی، روایات و احادیث عقب مانده است.حکومتی جمهوری اسلامی همان نقشه ای را که برای ارعاب جامعه و مطیع کردن مردم به قوانین اسلامی تحت عنوان قوانین الهی دارد٬ بطور سیستماتیک٬ هدفمند و آگاهانه در آموزش و پرورش پیاده کرده است.نظام آموزشی جمهوری اسلامی سیستمی مبتنی بر سربازگیری به روش مغزشویی در میان کودکان و نوجوانان است. این سیستم کودکان را مانند غنایم جنگی به حساب می آورد٬ که باید مطیع و فرمانبردار بار آورده شوند. نظام آموزشی جمهوری اسلامی در ایجاد افسردگی٬ پژمردگی و جو غم و اندوه نقش اساسی و تعیین کننده دارد.کل سیستم آموزشی با دست درازی در زندگی خصوصی کودک٬ استقلال فکری و ذهنی او را پریشان میکند. کودک با مفاهیمی که معنای ملموسی از آنها ندارد و کلا ارزش کودکانه ندارد٬ مانند دعا٬ نماز٬ عبادت٬ توبه٬ پرهیز از گناه٬ شهادت٬ جنگ و ایثار و غیره روبرو میشود. دنیای کودکی اش به هم میریزد و مجموعه ای از پدیده های زمخت و اندوهگین و ناآشنا با دنیای کودکانه او٬ جای شادی٬ جَست و خیز و فانتزی هایش را میگیرد.جدایی جنسیتی و حجاب اجباری از مهد کودک شروع میشود. جدایی از همبازی٬ جدایی از اسباب بازی مشترک٬ جدایی از بازیهای جمعی مختلط٬ به یکباره دیواری از حس تردید و تفاوت در ذهن کودک ایجاد میکند. پسران خود را مهاجم و دختران خود را در معرض هجوم همسالان خود می بینند! سپس مراسمها و بازیهای مذهبی ــ سیاسی کودک را درخود می پیچد. بطور مثال٬ جشن تکلیف یکی از غمبارترین جشنهایی است که این سیستم طراحی و مهندسی کرده است. در این به اصطلاح جشن قرار است دختربچه های نه ساله٬ از این به بعد٬ حجاب و تکلیف دینی را رعایت کنند. از امروز به بعد آتش جهنم در انتظار آنها زبانه میکشد!مَحرم و نامَحرم٬ حد شرعی و همه کراهت اندوهبار مذهب به یکباره بر سر کودک آوار میشود.در نظام آموزشی جمهوری اسلامی بیش از صد و پنجاه مراسم با عناوین مختلف٬ طراحی شده است. در میان اینهمه مراسم نمیتوان یک مراسم شاد٬ که خنده بر لب کودک بیاورد٬ پیدا کرد.رقص و آواز و موسیقی که سازنده ذهن کودک است و مستقیما در پرورش شخصیت مستقل کودک نقش پایه ای ایفا میکند٬ ممنوع است، جمهوری اسلامی بشدت مانع آن است.کلا باعث ایجاد جوی است که کودک خود را گناهکار و بدهکار ببیند٬ فکرش را بکنید٬ کودک هفت٬ هشت ساله بابت کدام گناه باید از خدا طلب بخشش کند؟ مگر چه کرده است؟انواع اردوهای مذهبی ـ آموزشی مثل راهیان نور در مناطق جنگی هم همین نقش را دارند. محیط های آموزشی اساسا غمبار و عبوس اند. مانند مسجد و تکیه عزاداری طراحی میشوند. کودکان در این محیط ها باید بیاموزند که سرباز اسلام اند٬ شهادت طلبند٬ عشق و دوستی یعنی ایثار در راه حکومت و اهداف آن. درعین حال تبعیض سازمان یافته دولتی و رسمی در نظام آموزشی یک بخش و یک رکن دیگر اندوهبار شدن محیط های آموزشی است. تبعیض و نابرابری احساس حقارت مخربی در شخصیت کودک ایجاد میکند.به کل این سیستم عبوس و غمزده٬ فقر و فلاکت عمومی تحمیل شده بر جامعه را هم اضافه کنید٬ میشود کانون عزاداری! به جراٸت میتوانم بگویم٬ محیط مدارس در ایران حتی از اندوهناک ترین و غمزده ترین محیط های آموزشی جهان است.نکته مهمتری که اینجا شاید از نظر پنهان بماند حق شاد بودن است. شادی یک حق است. مانند رفاه٬ مانند سلامتی٬ مانند استراحت و تفریح. حق شاد بودن یک رکن زندگی کودک است. نظام آموزشی اساسا با نادیده گرفتن و پایمال کردن آن٬ کودک را از کودکیش جدا می کند٬ ذهنش را با خرافات مذهبی آلوده و تباه میکند.این رشد نگران کننده و شوک آور میزان افسردگی در کودکان و نوجوانان را دست کم نگیرید. این اسباب دردسر وحشتناکی برای خود این افراد و کل جامعه و آینده آن خواهد بود. افسردگی فقط غمزدگی نیست. تخریب شخصیت٬ کودکان و نوجوانان٬ عواقب غیر قابل جبرانی دارد. کل نظام سیستم آموزشی مسبب و عامل اصلی این فروپاشی و درونگرایی مخرب در میان کودکان و نوجوانان است.سپردن اداره مهد کودک ها به مساجد و نهادهای مذهبی از دیگر پروژه های سیستم آموزشی مبتنی بر ترویج ایدٸولوژی اسلامی است. از سوی دیگر٬ محیط آموزشی بعلت حساس بودنش٬ به دژ نظامی ــ امنیتی بیشترشبیه است٬ تا مدرسه!این پادگانی است که دستگاه اطلاعاتی برای کسب حقایق پنهان درون خانه و خانواده سربازانش را مورد تجسس دایمی قرار میدهد.بنابراین هجوم مذهبی و ایجاد فضای غم و اندوه دلایل سیاسی کاملا حساب شده ای دارد. همانطور که در جامعه نباید شادی و جشن و سرور برپا باشد٬ در محیط های آموزشی که دیگر تماما تحت کنترل پلیسی حکومت هم هست٬ به هیچ وجه خبری از شادی و رقص و موزیک نباید باشد. حرام وحلال و واجب و مستحب٬ مفاهیمی است که جای حق و انتخاب و رای را می گیرد.همانطور که اساسا در مذهب جایی برای حق و انتخاب وجود ندارد٬ و دستورات دینی باید انجام شود و نامش واجبات است٬ و آنچه کسی مجاز نیست انجام بدهد نامش حرام است. محیط های آموزشی تحت کنترل شدید همین آموزه قرار دارند. اما نتیجه این تهاجم چه میشود؟عصیانگری٬ ناآرامی٬ چند شخصیتی٬ حس انتقام و خشونت٬ بیرحمی و عدم تحمل نظرات متفاوت و مخالف٬ اطاعت و فرودستی٬ احساس تحقیر و دو گانگی از خصوصیات شناخته شده و بارز این فشارهای ایدٸولوژیک است.فرار از این فضای بسته٬ اولین واکنش طبیعی کودکان و نوجوانان است٬ این فرار برابر قوانین مذهبی ــ سیاسی جرم محسوب میشود٬ بنابراین شادیهای مخفی و زیرزمینی و در عین حال دوگانگی بسرعت رشد میکند. برای کودکان و نوجوانان٬ ریاکاری و فریبکاری به بخشی از واکنش طبیعی و دفاع از حق خود بدل میشود.در آنچه که به اصطلاح به آن هنر و فرهنگ مذهبی و اسلامی گفته میشود٬ آزادی٬ حق انتخاب٬ شکوفایی٬ حقیقت ٬تکامل و پویایی و زیبایی جای خود را به اطاعت محظ٬ کورکورانه و گزافه گویی میدهد.حکومت اسلامی این به اصطلاح هنر را میخواهد به اجبار به جامعه و مخصوصا کودکان و نوجوانان تحمیل کند. و در نتیجه می بینید که جوانان از آنها چه جوکهایی میسازند.٬ حسین پارتی و غیره واکنش دفاعی جامعه است.اما حکومت اسلامی افکار و ایده های سیاسی ــ مذهبی اش را در غالب سرودها و اشعار و فیلم و نمایش و تعزیه و پرده گردانی و سینه زنی و نوحه خوانی و گریه و شیون و ایجاد فضاهای مذهبی که نامش را فضای روحانی و اخلاص گذاشته به خورد جامعه میدهد. و به اقرار خودشان٬ هنوز موفقیتی بدست نیاورده اند. این "هنر" بجز با زور و تهدید و ارعاب و مغزشویی راه رشد دیگری نیافته است.برای نمونه به مراسم تکان و بهت آور٬ "شیرخوارگان حسینی"٬ "سه سالگان حسینی" ٬ "نیروی بسیج شیرخواران"٬ نگاه کنید٬ اینها جشن و سرور محسوب میشوند. ادامه منطقی آن را میتوان در جشن تکلیف٬ اعیاد مذهبی٬ نوحه خوانی ها و مداحی و تعزیه و غیره دید.من ذره ای زیبایی٬ ذوق٬ جسارت٬ شکوفایی٬ تفکر پیشرو٬ نوآوری٬ گسترش دامنه ذهن را در آن نمی بینم.آنچه که فرهنگ اسلامی نامیده میشود٬ بخش جدایی ناپذیر دستگاه استبداد دینی است. عمیقاً ضد زن٬ ضد برابری و در هر شکل و شمایلی پس رو و عقب مانده است.کودکان از این هنر اسلامی بشدت آسیب میبینند٬ خشونت و زمختی اش با روان و ذهن ساده و حساس کودکان بیگانه است.پرنده در قفس شاد نیست. و ایران در حال حاضر قفسی است تنگ و سیاه. در این قفس باید گشوده شود تا مردم و قبل از همه کودکان بتوانند آزادی را تنفس کنند.
" کودک شاد امروز، انسان موفق و خوشبخت فرداست."
تنظیم و ویرایش: رضا ویسانیان
شادی یکی از نیازهای اساسی بشر، غذای روح و عاملی برای رشد و پیشرفت است.کودکان در هر سنی نیاز به شادی و نشاط دارند. شاد زیستن برای آنها به اندازه تغذیه خوب، اهمیت دارد، زیرا سلامت روحی، روانی و جسمی کودکان را تامین میکند. هیچ کودکی از بدو تولد شاد یا غمگین متولد نمیشود، بلکه با انتخابها و کارهایی که انجام میدهد، وضعیت روحیاش در مسیر شاد زیستن یا غمگین شدن قرار میگیرد.بازی و شادی با کودک زاده میشوند. کودک همیشه از تماس با نزدیکانش در محیطی پر محبت و ریلکس احساس رضایت میکند و به طور طبیعی شاد میشود.شما به سختی میتوانید کودک را از بازی بازدارید. چرا که بازی جزئی از زندگی کودک است. نقش اسباب بازی هم بسیار زیاد است. اسباب بازیهایی که به آموزش و رشد فکری کودک کمک اساسی میکند ودرشکل گرفتن شخصیت کودک مهم است.و تجارب و یاد گیریهای او را تکمیل میکند.که البته در دسترس همگان نیست. میلیونها کودک کار از داشتن اسباب بازی محرومند و هرگز آموزش را از این طریق تجربه نمیکنند.کودکی را ببینید، اگر راضی باشد، شیرش را خورده باشد، جایش خیس نباشد و محیط مناسبی داشته باشد مرتب میخندد و خوشحال است. یک احساس مثبت که زندگی انسانها را معنی میدهد و او را به ادامه زندگی تشویق میکند.کسانی که دارای تشویش، التهاب و نگرانی هستند ویا غمگینند به سختی پیشرفت میکنند و زندگی برایشان سخت است.یک گزارش بینالمللی، با بررسی وضعیت ۱۵۶ کشور نشان میدهد، ایران از نظر شاخصهای «شادی» هنوز در وضعیت مناسبی قرار نگرفته و رتبه ۱۱۷ را در بین کشورهای مورد بررسی در سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ دارد.شادی شاخص سعادت و خوشبختی انسان است. شادی شاخص آزادی، تامین اقتصادی، سلامتی، آزادی بیان و آزادی حق انتخاب است. مفهوم شادی به رفاه و امنیت اجتماعی فرد گره خورده است. همه اینها حقوق پایهای است که برای انسان امروز یک اصل است. شادی با آزادی تداعی میشود. یک زندانی یا کسی که شکنجه و تحقیر شده، شاد نیست. کودکی که در مسیر خانه با صحنه فاجعه بار اعدام روبرو می شود، آسیب عمیق روحی میبیند که همیشه در ذهنش خواهد ماند. این کودک نمیتواند شاد باشد با توجه به این مسائل راحت تر میشود در مورد افسردگی کودکان در کشوری که حکومتش به مرگ و گریه تشویق میکند و تنها راه حلش، در مقابل اعتراضات مردم سرکوب و اعدام است صحبت کرد. حکومت اسلامی ضّد شادی است، یعنی ضّد زندگی است، ضّد آن چیزی است که بشریت را به حرکت در میاورد و سعادتمند میکند. حکومتی که رهبرش نشاط را در غصه و گریه میبیند و کودک را شهید و قربانی حساب میکند. حکومتی که در این چهار دهه، در همه عرصههای زندگی خصوصی مردم دخالت مستقیم کرده و سعی بر آن داشته که تمامی راههایی را که جوانان برای ارتباط با یکدیگر و با دنیای خارج را فیلتر یا مسدود کنند.حکومت اسلامی برای بقا خود نیاز به آدمهای قانع، مطیع با احساساتی سرکوب شده دارد٬ که تفریحشان مشهد٬ قم و جمکران و موسیقی شان مداحی و نوحه است. پس روحیه رقص و آواز با این نیاز حکومت جور در نمی آید. شادی برای کودکان و نوجوانان مثل نان و آب لازم و ضروری است،جمهوری اسلامی از بدو سر کار آمدنش تا حالا دغدغه اصلیش این بوده است که چگونه دنیای شاد کودکی را از کودکان و نوجوانان بگیرد. چگونه شستشوی مغزی بدهد که از شادی کودکان جلوگیری شود. سوال این است، جمهوری اسلامی چرا از شادی کودکان و نوجوانان می ترسد؟ دلیلش این است که دنیای شاد برای کودکان و نوجوانان پایه های جمهوری اسلامی را که بر اساس گریه و زاری، تعزیه خوانی و خرافات مذهبی بنا شده است می لرزاند و دست به شیشه عمر چنین حکومتهایی می برد. حکومتی که جامعه را با ترساندن، رعب و وحشت، شکنجه و کشتار نگه داشته است و به این شیوه ۴ دهه حکومت کرده است، واقعیت این است که شادی، آزادی، عدالت و انسانیت برای چنین حکومتی مثل سم است. به همین خاطر از رقص کودک در کودکستان می ترسد و نگران است. جمهوری اسلامی بر اساس روشها، سنتها و ارزشهای قرن حجر و واپسگرایی پایبند است. به همین خاطر از پیشرفت جامعه در دنیای امروز عاجز است.و مدرنیته شدن وارتقاء فرهنگی جامعه را با ارعاب و ترس وحشت می خواهند از چشم جوانان دور بدارند. شادی کودکان و نوجوانان که جمهوری اسلامی به طور واقعی نگرانش بودند و تا حالا تلاشش بر این بوده که جلویش را بگیرد،هیچ که نتوانسته است جلو این حرکت عظیم اجتماعی را بگیرد بلکه جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه برده است. فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان یک مجموعه ایی به هم پیوسته از شرایط زندگی کودکان و نوجوانان است که تامین و تضمین آن به عهده جامعه است. فضای شاد و ایمن بر سر سفره خانواده هایی که در زیر خط فقر زندگی می کنند و کودکان و یا نوجوانانشان مجبور به کار طاقت فرسا می شوند، ایجاد نمیشود. نمی توان از فضای شاد صحبت به میان آورد مادامی که سه میلیون و پانصدهزار کودک در ایران ترک تحصیل کرده اند و امکان مدرسه رفتن ندارند. از وضعیت خانواده ها و کودکانی که از بیمه بیکاری محرومند از مجموعه خانواده ها و کودکانی که سرپناهی ندارند، از صد هزار کودکی که در ایران اسمشان کودکان بی شناسنامه و بی هویت است. از کودکانی که چیزی به نام اسباب بازی ندارند، از کودکانی که امکانات تفریح از آنها سلب شده است از کودکانی که امکانات دارویی و بهداشتی از آنها قطع شده است و در کل از کودکانی که امنیت جانی آنها در خطر است از فضای باز و شاد برای کودکان نمی توان صحبت کرد. بلکه فضای باز و شاد جزئی از خواب و رویاهای آنها شده است. اساس قوانین حکومت اسلامی بر پایه احکام و فتواهای مراجع تقلید، ولایت فقیه، شورای نگهبان، فقها و مجلس اسلامی و حوزه علمیه قم است. تمام این تفکرات گرفته شده از قرآن، کتب مذهبی، روایات و احادیث عقب مانده است.حکومتی جمهوری اسلامی همان نقشه ای را که برای ارعاب جامعه و مطیع کردن مردم به قوانین اسلامی تحت عنوان قوانین الهی دارد٬ بطور سیستماتیک٬ هدفمند و آگاهانه در آموزش و پرورش پیاده کرده است.نظام آموزشی جمهوری اسلامی سیستمی مبتنی بر سربازگیری به روش مغزشویی در میان کودکان و نوجوانان است. این سیستم کودکان را مانند غنایم جنگی به حساب می آورد٬ که باید مطیع و فرمانبردار بار آورده شوند. نظام آموزشی جمهوری اسلامی در ایجاد افسردگی٬ پژمردگی و جو غم و اندوه نقش اساسی و تعیین کننده دارد.کل سیستم آموزشی با دست درازی در زندگی خصوصی کودک٬ استقلال فکری و ذهنی او را پریشان میکند. کودک با مفاهیمی که معنای ملموسی از آنها ندارد و کلا ارزش کودکانه ندارد٬ مانند دعا٬ نماز٬ عبادت٬ توبه٬ پرهیز از گناه٬ شهادت٬ جنگ و ایثار و غیره روبرو میشود. دنیای کودکی اش به هم میریزد و مجموعه ای از پدیده های زمخت و اندوهگین و ناآشنا با دنیای کودکانه او٬ جای شادی٬ جَست و خیز و فانتزی هایش را میگیرد.جدایی جنسیتی و حجاب اجباری از مهد کودک شروع میشود. جدایی از همبازی٬ جدایی از اسباب بازی مشترک٬ جدایی از بازیهای جمعی مختلط٬ به یکباره دیواری از حس تردید و تفاوت در ذهن کودک ایجاد میکند. پسران خود را مهاجم و دختران خود را در معرض هجوم همسالان خود می بینند! سپس مراسمها و بازیهای مذهبی ــ سیاسی کودک را درخود می پیچد. بطور مثال٬ جشن تکلیف یکی از غمبارترین جشنهایی است که این سیستم طراحی و مهندسی کرده است. در این به اصطلاح جشن قرار است دختربچه های نه ساله٬ از این به بعد٬ حجاب و تکلیف دینی را رعایت کنند. از امروز به بعد آتش جهنم در انتظار آنها زبانه میکشد!مَحرم و نامَحرم٬ حد شرعی و همه کراهت اندوهبار مذهب به یکباره بر سر کودک آوار میشود.در نظام آموزشی جمهوری اسلامی بیش از صد و پنجاه مراسم با عناوین مختلف٬ طراحی شده است. در میان اینهمه مراسم نمیتوان یک مراسم شاد٬ که خنده بر لب کودک بیاورد٬ پیدا کرد.رقص و آواز و موسیقی که سازنده ذهن کودک است و مستقیما در پرورش شخصیت مستقل کودک نقش پایه ای ایفا میکند٬ ممنوع است، جمهوری اسلامی بشدت مانع آن است.کلا باعث ایجاد جوی است که کودک خود را گناهکار و بدهکار ببیند٬ فکرش را بکنید٬ کودک هفت٬ هشت ساله بابت کدام گناه باید از خدا طلب بخشش کند؟ مگر چه کرده است؟انواع اردوهای مذهبی ـ آموزشی مثل راهیان نور در مناطق جنگی هم همین نقش را دارند. محیط های آموزشی اساسا غمبار و عبوس اند. مانند مسجد و تکیه عزاداری طراحی میشوند. کودکان در این محیط ها باید بیاموزند که سرباز اسلام اند٬ شهادت طلبند٬ عشق و دوستی یعنی ایثار در راه حکومت و اهداف آن. درعین حال تبعیض سازمان یافته دولتی و رسمی در نظام آموزشی یک بخش و یک رکن دیگر اندوهبار شدن محیط های آموزشی است. تبعیض و نابرابری احساس حقارت مخربی در شخصیت کودک ایجاد میکند.به کل این سیستم عبوس و غمزده٬ فقر و فلاکت عمومی تحمیل شده بر جامعه را هم اضافه کنید٬ میشود کانون عزاداری! به جراٸت میتوانم بگویم٬ محیط مدارس در ایران حتی از اندوهناک ترین و غمزده ترین محیط های آموزشی جهان است.نکته مهمتری که اینجا شاید از نظر پنهان بماند حق شاد بودن است. شادی یک حق است. مانند رفاه٬ مانند سلامتی٬ مانند استراحت و تفریح. حق شاد بودن یک رکن زندگی کودک است. نظام آموزشی اساسا با نادیده گرفتن و پایمال کردن آن٬ کودک را از کودکیش جدا می کند٬ ذهنش را با خرافات مذهبی آلوده و تباه میکند.این رشد نگران کننده و شوک آور میزان افسردگی در کودکان و نوجوانان را دست کم نگیرید. این اسباب دردسر وحشتناکی برای خود این افراد و کل جامعه و آینده آن خواهد بود. افسردگی فقط غمزدگی نیست. تخریب شخصیت٬ کودکان و نوجوانان٬ عواقب غیر قابل جبرانی دارد. کل نظام سیستم آموزشی مسبب و عامل اصلی این فروپاشی و درونگرایی مخرب در میان کودکان و نوجوانان است.سپردن اداره مهد کودک ها به مساجد و نهادهای مذهبی از دیگر پروژه های سیستم آموزشی مبتنی بر ترویج ایدٸولوژی اسلامی است. از سوی دیگر٬ محیط آموزشی بعلت حساس بودنش٬ به دژ نظامی ــ امنیتی بیشترشبیه است٬ تا مدرسه!این پادگانی است که دستگاه اطلاعاتی برای کسب حقایق پنهان درون خانه و خانواده سربازانش را مورد تجسس دایمی قرار میدهد.بنابراین هجوم مذهبی و ایجاد فضای غم و اندوه دلایل سیاسی کاملا حساب شده ای دارد. همانطور که در جامعه نباید شادی و جشن و سرور برپا باشد٬ در محیط های آموزشی که دیگر تماما تحت کنترل پلیسی حکومت هم هست٬ به هیچ وجه خبری از شادی و رقص و موزیک نباید باشد. حرام وحلال و واجب و مستحب٬ مفاهیمی است که جای حق و انتخاب و رای را می گیرد.همانطور که اساسا در مذهب جایی برای حق و انتخاب وجود ندارد٬ و دستورات دینی باید انجام شود و نامش واجبات است٬ و آنچه کسی مجاز نیست انجام بدهد نامش حرام است. محیط های آموزشی تحت کنترل شدید همین آموزه قرار دارند. اما نتیجه این تهاجم چه میشود؟عصیانگری٬ ناآرامی٬ چند شخصیتی٬ حس انتقام و خشونت٬ بیرحمی و عدم تحمل نظرات متفاوت و مخالف٬ اطاعت و فرودستی٬ احساس تحقیر و دو گانگی از خصوصیات شناخته شده و بارز این فشارهای ایدٸولوژیک است.فرار از این فضای بسته٬ اولین واکنش طبیعی کودکان و نوجوانان است٬ این فرار برابر قوانین مذهبی ــ سیاسی جرم محسوب میشود٬ بنابراین شادیهای مخفی و زیرزمینی و در عین حال دوگانگی بسرعت رشد میکند. برای کودکان و نوجوانان٬ ریاکاری و فریبکاری به بخشی از واکنش طبیعی و دفاع از حق خود بدل میشود.در آنچه که به اصطلاح به آن هنر و فرهنگ مذهبی و اسلامی گفته میشود٬ آزادی٬ حق انتخاب٬ شکوفایی٬ حقیقت ٬تکامل و پویایی و زیبایی جای خود را به اطاعت محظ٬ کورکورانه و گزافه گویی میدهد.حکومت اسلامی این به اصطلاح هنر را میخواهد به اجبار به جامعه و مخصوصا کودکان و نوجوانان تحمیل کند. و در نتیجه می بینید که جوانان از آنها چه جوکهایی میسازند.٬ حسین پارتی و غیره واکنش دفاعی جامعه است.اما حکومت اسلامی افکار و ایده های سیاسی ــ مذهبی اش را در غالب سرودها و اشعار و فیلم و نمایش و تعزیه و پرده گردانی و سینه زنی و نوحه خوانی و گریه و شیون و ایجاد فضاهای مذهبی که نامش را فضای روحانی و اخلاص گذاشته به خورد جامعه میدهد. و به اقرار خودشان٬ هنوز موفقیتی بدست نیاورده اند. این "هنر" بجز با زور و تهدید و ارعاب و مغزشویی راه رشد دیگری نیافته است.برای نمونه به مراسم تکان و بهت آور٬ "شیرخوارگان حسینی"٬ "سه سالگان حسینی" ٬ "نیروی بسیج شیرخواران"٬ نگاه کنید٬ اینها جشن و سرور محسوب میشوند. ادامه منطقی آن را میتوان در جشن تکلیف٬ اعیاد مذهبی٬ نوحه خوانی ها و مداحی و تعزیه و غیره دید.من ذره ای زیبایی٬ ذوق٬ جسارت٬ شکوفایی٬ تفکر پیشرو٬ نوآوری٬ گسترش دامنه ذهن را در آن نمی بینم.آنچه که فرهنگ اسلامی نامیده میشود٬ بخش جدایی ناپذیر دستگاه استبداد دینی است. عمیقاً ضد زن٬ ضد برابری و در هر شکل و شمایلی پس رو و عقب مانده است.کودکان از این هنر اسلامی بشدت آسیب میبینند٬ خشونت و زمختی اش با روان و ذهن ساده و حساس کودکان بیگانه است.پرنده در قفس شاد نیست. و ایران در حال حاضر قفسی است تنگ و سیاه. در این قفس باید گشوده شود تا مردم و قبل از همه کودکان بتوانند آزادی را تنفس کنند.
" کودک شاد امروز، انسان موفق و خوشبخت فرداست."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر